نام کتاب : مقارنه مشروعيت حاكميت در حكومت علوى و حكومت هاى غير دينى نویسنده : كريمى والا، محمد رضا جلد : 1 صفحه : 281
موضع آن حضرت را در مبناى مشروعيت حكومت
خويش بيشتر واضح خواهد كرد.
امام عليه السّلام در مواردى كه حكومت را حق مسلم خويش دانسته، به
غصب خلافت و علل تحمّل غاصبان، اشاره فرمودهاند، در محورهاى زير قابل ملاحظه است:
اول: تاراج ميراث خلافت
حضرت على عليه السّلام در يكى از خطابههاى خود در تبيين جريان خلافت
چنين فرمودند:
أما والله لقد تقمّصها فلان (ابن ابى قحافه) و إنه ليعلم أن محلّى
منها محل القطب من الرّحا، ينحدر عنّى السيل و لا يرقى إليّ الطير؛ فسدلت دونها
ثوبا، و طويت عنها كشحا و طفقت أرتئى بين أن أصول بيد جذّاء أو أصبر على طخية
عمياء، يهرم فيها الكبير، و يشيب فيها الصغير و يكدح فيها مؤمن حتى يلقى ربّه!
فرأيت أنّ الصّبر على هاتا أحجى، فصبرت و فى العين قذى و فى الحلق شجا، أرى تراثى
نهبا حتى مضى الأوّل لسبيله فأدلى بها إلى فلان بعده ... فيا عجبا!! بينا هو
يستقيلها فى حياته إذ عقدها لآخر بعد بعد وفاته؛[1]
آگاه باشيد! به خدا سوگند! ابا بكر جامه خلافت را بر تن كرد، درحالىكه مىدانست،
جاىگاه من در حكومت اسلامى، چون محور سنگهاى آسياب است [كه بدون آن آسياب حركت
نمىكند] او مىدانست كه سيل علوم از دامن كوهسار من جارى است و مرغان دور پرواز
انديشهها به بلنداى ارزش من نتوانند پرواز كرد؛ پس من رداى خلافت را رهاكرده و
دامن جمعنموده از آن كنارگيرى كردم و در اين انديشه بودم كه آيا با دست تنها براى
گرفتن حق خود به پا خيزم؟ يا در اين محيط خفقانزا و تاريكى كه به وجود آوردند،
صبر پيشه سازم؟ [تحمل بسيار سختى] كه پيران را فرسوده، جوانان را