نام کتاب : مقارنه مشروعيت حاكميت در حكومت علوى و حكومت هاى غير دينى نویسنده : كريمى والا، محمد رضا جلد : 1 صفحه : 222
برمىآيد فقط عبارت از اين است كه سعى كنيم
تا حدّ امكان در روابط يكديگر مطابق آنها عمل كنيم.[1]
براساس همينرويكرد فكرى سوفسطاگرى در ساحت انديشوران غربى است، كه شاهد شكلگيرى
حركت گستردهاى در دفاع از سوفسطائيان و انتقاد از افلاطون و ارسطو در غرب معاصر
مىباشيم.
«گاترى» دراينباره مىنويسد:
از دهه (1930 م) به بعد، شاهد حركت وسيعى براى دفاع از سوفسطائيان و
پيروان آنها هستيم.
اين گروه، سوفسطائيان را طرفدار پيشرفت و روشنانديشى مىدانند و از
افلاطون روى مىگردانند و او را فرد مرتجع متعصبّ و مستبدّى مىخوانند كه با
خدشهدار كردن آبروى سوفسطائيان موجب زوال و اختفاى ثار آنها شده است. سركارل پوپر
آنها را دودمان بزرگ مىخواند و پروفسور هولاك، در كتاب خوى آزادىخواهى در يونان
عمدتا از آنها اسم مىبرد.
به نظر او سوفسطاييان، انديشهاى كاملا آزادىخواهانه و مردمى را در
يوان نشان مىدهند؛ انديشهاى كه توسّط نظريات نيرومند افلاطون و ارسطو پاىمال
شده است. متأسفانه [كار به جايى رسيد كه] در سال (1953 م) محقق آمريكايى «لوينسن»
توانست بگويد كه: امروزه طرفدارى از افلاطون عمدتا در ميان محققانى يافت مىشود
كه توجه آنها به او موجب پيدايش پيش از وقت نازيسم شد.[2]
نمودهاى عينى دالّ بر تأثيرپذيرى معرفتشناسى در ايده دموكراسى نو از انديشه
سوفسطايى را به ويژه در موارد زير مىتوان ملاحظه كرد:
1. ابتناى دموكراسى جديد با شعار حاكميت مردم بر امانيسم كه براساس
آن، انسان محور و اساس همه واقعيتها و ارزشهاست و حتى دين نيز براساس تجارب
درونى
[1] - دبليو. كى. سىگاترى، تاريخ فلسفه يونان، ترجمه
حسن فتحى، ج 10، ص 23- 24.