نام کتاب : مردم سالارى دينى ماهيت، ابعاد و مسائل مردم سالارى دينى نویسنده : جمعى از نويسندگان جلد : 1 صفحه : 124
رشد فرهنگى، فكرى، سياسى و اجتماعى يك ملت
هميشه نسبت عكس با ميزان اقتدار استبدادى حاكمان آن ملت دارد. هرچه انسان به عنوان
يك عضو جامعه از رشد جامعترى در شناخت خود و دنياى اطرافش برخوردار مىشود، به
همان نسبت به حقوق خود به عنوان يك شهروند، اشراف و درك بيشترى پيدا مىكند و همين
ادراك بهتر باعث مىگردد كه خواستار رابطهاى درستتر و متعالىتر و منصفانهتر
ميان خود و حاكمان شود. در واقع به اندازهاى كه انسان امروز خودآگاهتر و داناتر مىشود،
به خودى خود از تفكر پدرسالارى فاصله مىگيرد. و به همان ميزان، سطح و معيار
حاكميت «ممكن» بر اين انسان بالا و بالاتر مىرود. انسانهاى كيفىتر، تحمل حاكميت
كيفىتر، كاملتر و عارفانهتر و پذيرفتنىترى را خواهند داشت.[1]
در اين راستا اين نوشتار در پى پيشنهاد پاسخهايى به مجموعهاى از پرسشهايى است كه
به طور عام به مؤلفهها و ويژگيهاى سلبى و ايجابى «مردمسالارى دينى» مىپردازد و
كوششى مىكند برخى از جنبههاى پراهميت مردمسالارى دينى را در توضيح نقطه عطف و
مؤلفه مركزى آن كه مؤلفههاى ديگر پيرامون آن شكل مىگيرند، آشكار سازد و نشان دهد
كه نقطه ورود و تأثير بر اين مركز ثقل، نه تخريب و قلب مفهومى اركان آن با ساختارى
غيرمردمسالارنه كه تعليم و تربيت آگاهانه و آزادانه، به عنوان انسانىترين و
اخلاقىترين روش است.
اما در باب مردمسالارى دينى با پرسشهاى جدّى چندى روبهروييم. برخى
از اين پرسشها مىتواند از اين دست باشد:
آيا «مردمسالارى دينى» مىتواند مصداق خارجى داشته باشد؟ و امكان
ايجاد آن اساساً وجود دارد؟ يعنى آيا مردمسالارى مىتواند حامل پسوندى به نام
«دينى» باشد؟ اگر مىتواند، اين صفت- يا قيد- به چه معنا است؟ آيا به معناى مردمِ
ديندار سالارى است؟ يا به اين معنا است كه جامعه ديندار آزادانه و آگاهانه به طور
طبيعى به حكومت دينى ملتزم خواهند بود؟ يا اين معنا را مىدهد كه مردمسالارى دينى
نوعى مردمسالارى خود ويژه است كه مفهومى درون دينى دارد؟ آيا بايد به جاى اصطلاح
[1] - از اين است كه انسان آخرالزمان تنها مىتواند
قابل حاكميت انسان كامل و مصلح كل( عج) باشد.
نام کتاب : مردم سالارى دينى ماهيت، ابعاد و مسائل مردم سالارى دينى نویسنده : جمعى از نويسندگان جلد : 1 صفحه : 124