پرسشهاى فرعى: بر پايه پرسش بالا پرسشهاى
فرعى ذيل مطرح مىشوند:
1. آيا لازمه نبود تعارض ذاتى در نظريه مردمسالارى دينى ضرورتاً
پذيرش مرتبهروشى و شكلى دموكراسى است يا اينكه مىتوان در عين پذيرش دموكراسى به
منزله مبنا و فلسفه، از مردمسالارى دينى نيز سخن به ميان آورد؟
2. اگر اينگونه است؛ چگونه برداشتى از دين مورد نظر است؟ حداقلى، حد
وسطى يا حداكثرى؟
3. چگونه مىتوان در عين پذيرش دموكراسى به عنوان مبناى يك حكومت، از
مشروعيت دينى آن نيز سخن گفت؟
4. اصولًا مبناى مشروعيت دينى حكومت از ديدگاه اسلام چيست؟ خدا، مردم
يا خدا و مردم؟
5. اگر مردم نيز در مشروعيت دينى حكومت اسلامى نقش دارند، اين نقش
چگونه با مشروعيت الهى حكومت، قابل جمع است؟
6. آيا حق مردم در تعيين حكومت- از جمله حكومت اسلامى- به معنى حق
آنان در عدول از آن نيز مىباشد؟
7. آيا حق مردم در تعيين حاكم به معنى حق آنان در عزل وى- با وجود
حفظ شرايط در او- نيز مىباشد؟
8. آيا حق مردم در تعيين حاكم و حكومت، در صورتىكه اكثريت مردم
خواهان آن
نام کتاب : مجموعه مقالات دومين همايش مردمسالارى دينى نویسنده : جمعى از نويسندگان جلد : 1 صفحه : 23