نام کتاب : مجموعه مقالات چهارمين همايش بينالمللى دكترين مهدويت با رويكرد حقوقى، سياسي نویسنده : مؤسسه آينده روشن جلد : 1 صفحه : 96
مىپذيرد. يكدستى سرنوشت و يكسانى فهم
دينى اروپاى كلاسيك در دوران تجدد، دوگانه و تناقضآلود جلوه كرد و در عصر پسامدرن
چندگانه و يا يكتاانگارانه گرديد.
دين، خرافه و بافتهاى ضد توسعه
پسامدرنها نزاعهاى عصر مدرن را بىنتيجه مىدانند و قهرمانان آنها
را بدلى و ساخته ذهن غربى مىدانند. از نظر آنان اين نوع نزاعها برنده ندارند و
يا آنكه همگان به يك اندازه بازنده يا برندهاند. از اين نزاعهاى بىحاصل غرب كه
پايان ندارد، در تلاقى عقل و اعتقاد نهفته است؛ آيا اعتقاد داشتن به چيزى به معناى
بريدن از عقلانى بودن است؟
در پاسخى ايجابى، بايد گفت از آن روى كه دين جز خرافه نيست، پس مخالف
عقل است. غايت تمام منطق عصر مدرن بر محور همين استدلال مىچرخد كه سنت به خرافه
آلوده است و دين جزء خرافات عصر سنت است، پس دين مانع توسعه انسانى است. 34 در عمل نيز معتقدند كه غرب با نفى
جاىگاه دين توسعه يافت. از اينروى، صرف حركت زمان و عبور از سنتها به تجددها
مبارك و ميمون مىتواند باشد. براساس نظريه پولس مقدس در نامههاى خود به روميان
در انجيل، عقل ناتوانتر از آن است كه به راز ايمان پى ببرد.
35 نويسندگان عصر روشنگرى با استدلالى معارض نتيجهاى مشابه گرفتند:
دين مخالف عقل است؛ چون بر خرافه مبتنى است. ليختن برگ،
36 نويسنده و فيزيكدان آلمانى، به بهانه نقد دين در قرن هجده معتقد
بوده كه دين براى آنكه مقبول عامه باشد، ناچار بايد امورى به مراتب خرافى را براى
خود غنيمت شمارد. پاسكال، نويسنده و فيلسوف فرانسوى در قرون هفده نيز به بهانه
حمايت از دين معتقد بود كه ايمان جايى ظهور مىيابد كه عقل در آنجا حاضر نباشد.
لذا ايمان امرى درونى و شخصى است. دل در اين منظر منطق خاصى دارد كه با منطق عقل
فهميدنى نيست. 37 نويسندگان غربى از آغاز قرن هفده تا
پايان قرن هجده چون اسپينوزا، ولتر و هيوم با همين منطق طرد يا دفاع از دين، به
نقد رابطه عقل و دين پرداختند.
هر دو گروه در تضاد اين دو باهم تفاهم داشتند. ماركس و منطق
ماترياليسم
نام کتاب : مجموعه مقالات چهارمين همايش بينالمللى دكترين مهدويت با رويكرد حقوقى، سياسي نویسنده : مؤسسه آينده روشن جلد : 1 صفحه : 96