نام کتاب : مبانى حكومت اسلامي نویسنده : جوان آراسته، حسين جلد : 1 صفحه : 116
خلافت و امامت
آنچه در زمينه ويژگىها و جايگاه امام گفتيم، جانشينى امامان عليهم
السّلام را در كليه امور و شئون مربوط به پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله كه از
جمله آنها شأن زعامت سياسى و رهبرى اجتماعى است، اثبات مىنمايد.
اساسا زعامت سياسى يكى از مناصب امام است كه در پرتو مرجعيت دينى
توأم با عصمت و مقام والاى معنوى او، تحقق مىيابد. در مقابل شيعه كه به امامت
معتقدند به دو دليل، اهل سنت نظريه خلافت را مطرح كردهاند: اول: آنان گمان
كردهاند كه با رحلت پيامبر صلّى اللّه عليه و اله امر تعليم و تبيين وحى نيز
پايان پذيرفت و به همين جهت، امامت را به عنوان استمرار نبوت نپذيرفتهاند. دوم:
همين امر باعث شد آنها خلافت را صرفا به عنوان رهبرى سياسى در نظر آورند.
درحالىكه شيعه به اين معنا نه تنها قائل به خلافت نيست بلكه با اين تبيين، ميان
خلافت و امامت تفاوت جدى وجود دارد، زيرا اگر رهبرى مورد نياز مردم صرفا رهبرى
سياسى باشد، در اين صورت تحقق آن با شور و مشورت و تشكيل شوراى اهل حل و عقد
امكانپذير است و به تنصيص شارع نيز نيازى نخواهد بود.[1]
اما آنچه مورد غفلت قرار گرفته، نياز به رهبرى معنوى و مرجعيت دينى در كنار رهبرى
سياسى است كه تفكر شيعى را از تفكر سنى و همچنين از ساير نظامهاى سياسى دنيا جدا
مىسازد.
امروزه انديشههاى سياسى حاكم بر جهان تنها براى تأمين و تنظيم
نيازهاى مادى، الگوهاى رهبرى و مديريت سياسى را ارائه مىنمايند[2]
و هدايت معنوى و ربّانى هيچ
[1] - اين منطق كه همان منطق انتخاب حاكم و خليفه پس از
رحلت پيامبر توسط مردم است با اصول دمكراسىامروزى تطابق بيشترى دارد.
[2] -« رهبرى كه بشريت مىشناسد از حدود رهبرى د مسائل اجتماعى
تجاوز نمىكند، ولى منظور قرآن از رهبرى، علاوه بر رهبرى اجتماعى، رهبرى معنوى
يعنى رهبرى به سوى خداست»( مرتضى مطهرى، مديريت و رهبرىدر اسلام، مجموعه آثار، ج
3، ص 319).
نام کتاب : مبانى حكومت اسلامي نویسنده : جوان آراسته، حسين جلد : 1 صفحه : 116