واقعيت كه او چندين ساعت وقت داشت تا وقتى
كه او خواب بوده اتاق را ترك كند. كتى به ما گفت كه مورد تجاوز جنسى قرار گرفته
است.
شخصيت زنانگى كوستنر، چه حامى فمينيسم باشد چه نباشد، جالب است. مثلًا
او ادعا مىكرد كه آنقدر ترسيده بود كه نمىتوانست با پيشروى فيزيكى ناخواسته
مبارزه كند چون مىترسيده كه او دكمههاى لباس مهمانىاش را پاره كند؛ او ادعا
مىكرد كه وقتى پيتر به او تجاوز كرده، لب خود را [و نه لب او را] گاز گرفته است،
و او وقتى با مخاطبين خود صحبت مىكرد، اقرار كرد كه اكنون به خاطر از دست دادن
دوشيزگى خود متأسف است [گويا تنها چيز با ارزشى بود كه داشته است].
با آنكه تجاوز جنسى معناى رابطه جنسى اجبارى و بدون رضايت است، اما
حتى وقتى كه رضايت هم داده شود، باز هم تجاوز رخ مىدهد، چون ممكن است رضايت تحت
تأثير فشار خارجى بوده باشد و فقط نتيجه تمايل درونى نباشد.
البته فمينيستها، كه تصميم گرفتهاند همه مردان را متجاوز جنسى
بدانند، و هر «بله» زن را «نه» اجبارى در نظر بگيرند، مجبور خواهند بود كه به قيمت
بسيار بالاى فروختن استقلال و شخصيت زن و حتى قدرتش، چنين كارى انجام دهند.
با موارد فوق، اشكال اجبارى در نظر گرفتن آنچه كه براى منافع سياسى
فمينيست بهكار مىرود، آشكار مىشود. بهعنوان مثال، كوستنر طبق گفته هواداران
ساختار تجاوز جنسى نامشروع، آزادانه براى خوردن شام بيرون رفت، آزادانه پيتر را به
اتاق خود دعوت كرد، آزادانه از او خواست كه