من 15 ساله بودم كه مرحوم آقاى اشراقى با خواهرم ازدواج كرد و داماد
ما شدند.
يك روز ما منزل ايشان دعوت داشتيم. همين كه من و امام با هم وارد
شديم، ديدم آقاى اشراقى دارند به استقبال مىآيند.
من به امام گفتم: سلام كنم. آقا؟ گفتند: واجب نيست. من هم رويم نشد
كه سلام نكنم به همين دليل از داخل باغچه رد شدم كه با آقاى اشراقى روبرو نشوم.[1]
بسم اللّه به جاى بفرماييد
حضرت امام حتّى در ريزترين و جزيىترين شئون زندگى، نه فقط ملتزم به
انجام واجبات و اجتناب از محرمات بودند كه در سُنن و آداب مستحبى نيز همين التزام
را داشتند و بالاتر اينكه بين مباحات و مستحبات، مقيد به انتخاب اصلح و احسن
بودند و به مستحبات عمل مىكردند. در مجموع مىتوان گفت: زندگى ايشان تجسمى از
فرهنگ كامل اسلام بود.
از باب مثال طى دهها و صدها بار كه اتّفاق افتاد خدمت ايشان مشرف
شويم لازم بود براى ورود با دق الباب يا غير آن اذن گرفته شود. حضرت امام به جاى
آن كه از كلمه بفرماييد استفاده كنند، مىفرمودند: بسم اللّه؛ با آن كه بفرماييد
كلمه مطبوع و متعارفى است به جاى آن بسم اللّهمىگفتند كه ضمن ذكر نام خدا با
استعاره لطيف، اجازه ورود و آغاز ديدار را با نام خدا قرين مىكردند.
همين راه و روش الهى امام بود كه جامعه را به سوى شعائر و ارزشهاى
اسلامى سوق داد و حتّى در سادهترين امور، فرهنگ اسلامى را گسترش داد.
تا آنجا كه پيروان و رهروان راهش به جاى كف زدن در مقام تشويق و
تأييد، تكبير و صلوات را برگزيدند و به جاى كلمه بيگانه مِرسى در مقام سپاسگزارى،
مقيد به گفتن الحمدلله شدند و ذكر خدا و حمد خدا و صلوات بر محمد و