در كل، چادر را بهتر مىدانستند و معتقد
بودند كه برازندهتر است و آن را سمبل انقلاب اسلامى مىدانستند. در برخورد با
پديده بد حجابى، امام شديداً از كسى كه خلاف شرع انجام مىداد، ناراحت مىشدند و
خيلى برانگيخته مىشدند. اگر سر سفره دست ما بيش از حد مجاز از آستين بيرون
مىآمد، تذكر مىدادند.[1]
صحبت بىمورد زنها با نامحرم را ضرورت نمىديدند
امام صحبت بىمورد زنها با نامحرم را ضرورت نمىديدند؛ مثلًا در
خانه خودشان وقتى كه يكى از نوههاى پسرشان مكلف مىشد، ديگر با آنها در يك اتاق
نمىنشستيم. و جالب اينجاست كه وقتى ما نزدشان بوديم نمىگفتند كه ما از اطاق
بيرون برويم، بلكه به او مىگفتند بيرون برود. يا اگر من پهلوى ايشان بودم و نوه
مكلف شده شان كه مثل پسر خودم بود مىخواست وارد اتاق شود مىگفتند: كسى اينجا هست.[2]
امام در ارتباط با نامحرم خيلى سخت گيرند
الان پسرهاى من و حاج احمد آقا 15، 16 سالهاند و ما يك روز اگر منزل
آقا براى ناهار دعوت شويم پسرها حق آمدن ندارند و يا اگر هم بيايند مثلًا ما خانه
خانم مىنشينيم و سفره مىاندازيم و آنها منزل احمد آقا. آن هم براى اينكه پسرها
و دخترهاى اهل فاميل و خانه با هم غذا نخورند.
نه فقط سر سفره بلكه حتّى به همديگر سلام هم نكنند، چون واجب نيست.
به هر حال آقا اين نوع مهمانى رفتن خانمها و آقايان نامحرم و با هم دور سفره
نشستن را درست نمىدانند.[3]