responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : سيره آفتاب نویسنده : خميني، سید روح الله    جلد : 1  صفحه : 68

مثل همه مردم زندگى مى‌كردند

يك بار كه خداوند رحمان به اين بنده توفيق عنايت فرمود كه به دست بوسى امام تشرف حاصل كنم، آن جناب در سرماى سوزان در رواق كوچك خانه خود روى يك صندلى كهنه نشسته بودند و سرماى آزار دهنده جماران دست و صورت ايشان را تقريباً از سرخى به كبودى متمايل ساخته بود.

علت را جويا شدم كه چرا وسيله گرم كننده‌اى در اين سرماى سخت و فضاى باز نزد ايشان گذاشته نمى‌شود؟ پاسخ شنيدم كه امام مى‌خواهند با مردم همدرد باشند، و به نمونه‌اى از اين مواسات اشاره كردند كه وقتى لباس امام را به بيت براى شستشو داده بودند ولى شسته نشده بود علت را كه پرسيدند پاسخ شنيدند:

هنوز نوبت دريافت كوپن پودر رختشويى براى بيت نرسيده است و پس از رسيدن شسته مى‌شود.[1]

كيسه آجيل‌

اگر ما خدمتى به انقلاب مى‌كرديم، ايشان خيلى خوشحال مى‌شدند. در زمان جنگ، اهل جماران براى كمك به پشت جبهه، در منزل خود امام و منزل برادرمان جمع مى‌شدند. ايشان مى‌آمدند و هميشه اظهار خوشحالى و رضايت مى‌كردند كه مى‌ديدند همه ما نشسته‌ايم، يكى لحاف مى‌دوزد، يكى در كيسه نايلون آجيل مى‌ريزد و يكى كار ديگرى مى‌كند.

حتى من يك بار گفتم: اجازه دهيد ما پشت اين كيسه بنويسيم كه اين كيسه آجيل به دست خود امام پر شده و براى جبهه فرستاده شده است تا رزمنده‌اى كه اين آجيل به دستش مى‌رسد، خوشحال شود. امّا امام قبول نكردند.[2]


[1] - حجّت الاسلام سيدمحمد باقر حجّت: ويژه‌نامه روزنامه جمهورى اسلامى، خرداد 70

[2] - فريده مصطفوى: پابه پاى آفتاب، ج 1، ص 117

نام کتاب : سيره آفتاب نویسنده : خميني، سید روح الله    جلد : 1  صفحه : 68
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست