باشند. الگوى بچه، پدر و مادر هستند، اگر با
بچه درست رفتار كرديد، بچهها درست بار مىآيند. هر حرفى كه به بچهها زديد، به آن
عمل كنيد.[1]
چرا حسن اينطور آشفته است؟
امام دقيقاً به همه دستوراتى كه از ابتدا داده بودند، عمل مىكردند و
در واقع خودْ همان دستورات بودند، خود كتاب اربعين حديثشان بودند كه در زمان
جوانى نوشته بودند. اگر فرضاً از ريا صحبت كردهاند و آن را نكوهش كردهاند، خود
به شدت از آن پرهيز كردهاند.
يادم مىآيد روزى پسرم وارد خانه شد در حالى كه سر زانوى شلوارش پاره
شده بود و من آن را وصله كرده بودم. ايشان فرمودند: چرا حسن اين طور آشفته است؟
من به حالت شوخى گفتم: همين است ديگر آقا، زندگى مستضعفى است.
فرمودند: مواظب باش. اگر توجّه به ظاهر نباشد. آن ارزش است. امّا اگر
بخواهى بگويى من چنين هستم، اين رياست.
امام اين جملات را با همان شدتى به من گفتند كه در سن سى سالگى در
كتابشان نوشته بودند![2]
آمدهام ظرف بشويم
روزى بر حسب اتفاق، تعداد ميهمانان منزل امام زياد شده بود. پس از
صرف غذا، ظرفها را جمع كردم و به آشپزخانه بردم. با زهرا- دختر آقاى اشراقى- آماده
شديم كه ظرفها را بشوييم. امّا ديدم كه خود امام هم بلافاصله به آشپزخانه آمدند.
از زهرا پرسيدم: حاج آقا چرا به آشپزخانه آمدهاند؟ و حق داشتم كه تعجب كنم، زيرا
وقت