اين از تسويلات و دسيسههاى شيطان است يعنى
در حقيقت اين نفس من است كه مرا دعوت مىكند با افراد بيشتر گرم بگيرم كه تعداد
علاقه مندانم بيشتر شود، ولى براى آن كه امر بر من مشتبه شود، شيطان مىگويد: اين
براى خدا و اسلام است! لذا من اين كار را نمىتوانم بكنم.[1]
نظم در زيارت
ايّامى كه ما در نجف بوديم ساعتمان را با كارهاى امام تنظيم
مىكرديم؛ يعنى آن موقعى كه ايشان كارى انجام مىدادند ما مىفهميديم كه ساعت چند
است.
امام دو و نيم ساعت پس از مغرب از منزل بيرون مىآمدند و سه ساعت از
شب گذشته، بدون كم و زياد به حرم مىرفتند و اين اواخر كه مأمورين امنيتى مراقب
ايشان بودند خيالشان راحت بود؛ امام كه داخل حرم مىشدند مأمورين پى كار خود
مىرفتند، چون مىدانستند امام چه ساعتى بيرون مىآيد، همان وقت بر مىگشتند.[2]
خمينى ابداً گريه نمىكند
ظهر آن روزى كه مرحوم حاج آقا مصطفى رحلت كرده بود و منزل امام از
كسانى كه براى تسليت به محضر ايشان مىآمدند پر بود، وقتى همه رفتند اذان ظهر شد.
امام بلند شدند و تشريف بردند وضو گرفتند و فرمودند: من مىروم مسجد. گفتم: اى
واى، آقا امروز هم برنامه هميشگى نماز جماعت خود را ترك نمىكنند. به يكى از
خادمها گفتم: زود برود به خادم مسجد خبر دهد.
وقتى مردم فهميدند كه امام به مسجد مىآيند جمعيت از هر طرف به مسجد
ريختند. وقتى با آقا به مسجد رسيديم جمعيت كه گريه مىكردند و ضجه مىزدند، راه را
باز كردند و امام داخل مسجد شدند. مردم با تعجب به هم مىگفتند: يعنى چه؟!
[1] - حجّت الاسلام موحدى كرمانى: برداشتهايى از سيره
امام خمينى قدس سره، ج 3، ص 227
[2] - حجّتالاسلام ناصرى: برداشتهايى از سيره امام
خمينى قدس سره، ج 2، ص 25