11- چون دعا تمام كردند هم در وقت ابرى
برآمد و بارانى سخت اندر گرفت و از آن ژاله يكى بر خشت پخته سراى آمد و بدو نيم شد
و از ميان وى كاغذى بيرون آمد. نگاه كردند. بر وى نوشته بود «هذا برائة من اللّه
العزيز الى عمر بن عبد العزيز من النار.» پارسيش چنين بود كه اين امانى است از
خداى تعالى مر عمر بن عبد العزيز را از آتش دوزخ.
*** 12- و در اين معنى حكايات بسيار است و ليكن اندر اين باب اين قدر
كه ياد كرده شد تمام[1] است.