responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : سير الملوك (سياست نامه) نویسنده : خواجه نظام ‌الملک توسي    جلد : 1  صفحه : 65

آينه نگاه كرد. چهره خود را بديد، تبسّم كرد و احمد حسن را گفت «دانى كه اين زمان در دل من چه مى‌گردد؟» گفت «خداوند بهتر داند.» گفت «مى‌ترسم كه مردمان مرا دوست ندارند از آنچه روى من نه نيكوست و مردمان بعادت پادشاه نيكوروى را دوست دارند.» احمد حسن گفت «اى خداوند يك كار بكن تا مردم ترا از زن و فرزند و جان خويش دوست‌تر دارند و بفرمان تو در آب و آتش روند. گفت «چه كنم؟» گفت «زر را دشمن گير تا مردمان ترا دوست گيرند.» محمود را خوش آمد. گفت «هزار معنى و فايده در زير اين سخن است.» پس محمود دست بعطا دادن و خيرات كردن برگشاد و جهانيان او را دوست گرفتند و ثناگوى وى شدند و كارهاى نيكو و فتح‌هاى بزرگ بر دست او برآمد و بسومنات شد و منات را بشكست و بياورد[1] و بسمرقند شد و بعراق آمد. پس روزى احمد حسن را گفت «تا من دست از زر بداشتم هر دو جهان مرا بدست آمد و چون دينار[2] را خوار گرفتم عزيز دو جهان گشتم.»

*** و پيش از او اسم سلطانى نبود و نخستين كسى كه در اسلام خود را سلطان خواند محمود بود و بعد از او سنّت گشت و پادشاهى عادل و خداترس و دانش دوست و جوانمرد و بيدار و قوى‌راى و پاك‌دين و غازى بود. و روزگار نيك آن باشد كه در آن روزگار پادشاهى عادل باشد.

الخبر

5- در خبر است‌ 16 كه پيغمبر صلوات اللّه عليه گفت «العدل عزّ الدين و قوّة السلطان و فيه صلاح الخاصة و العامة.» يعنى عدل عزّ دين است و قوّت سلطان و صلاح لشكر و رعيّت است. و ترازوى همه نيكيهاست چنانكه خداى تعالى‌


[1] - و منات را بشكست و بياوردAC : بستدP

[2] - دينارAM : دينى‌P -:C

نام کتاب : سير الملوك (سياست نامه) نویسنده : خواجه نظام ‌الملک توسي    جلد : 1  صفحه : 65
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست