چندان محكم نبوده و احساس مىشده كه اسامى
از قبيل «حق» يا «فريضه» حالت صفتى دارند يعنى بمعنى «درست» و «واجب» هستند.
اين موضوع از امثال «خياره» كه در فهرست لغات ذكر شده و هم از امثال
«طرفه» كه در نزهتنامه ديده مىشود هويداست:
خاصيتى طرفه دارد (نزهتنامه زير عنوان كلاغ) طرفه حيلتى سازد در
گرفتن مرغابى (نزهتنامه زير عنوان شغال)
ضميمه (ه)
فكرها در خاطر گوينده
مواردى هست در نقل قول كه گوينده شيوه سخن را از ضمير مخاطب بضمير
سوم شخص تغيير مىدهد. همانا اين حاكى از تغييرى است كه در خاطر گوينده مىگذرد يا
فعلا مؤلف آنرا در خاطر گوينده مىگذراند كه بجاى ادامه خطاب بفكر مىپردازد. بنظر
من اين يكى از اصطلاحات مخصوص است كه گواهى مىدهد بر واحد بودن مؤلف:
كرده او ناكرده انگاشتيم 23/ 13
هرچه زودتر شتابد 39/ 7
جهد آن كند تا بدانچه بر او اعتماد افتاده است بجاى آرد، همه خدمتى
كرده باشد 109/ 5
و نخواهم كه او از هيچ تكلفى كند 110/ 2
پس از اين خويشتن را نگاه دارد و نيز چنين دليرى نكند ...... 116/ 9،
10
و اين عجبتر كه مىپندارد كه هرچه در بيت المال است مال اوست 191/
12
فرمودن براى بيان تعارف
در موارد زير فعل «فرمودن» نه تنها معنى «امر و فرمان دادن» دارد ولى
براى بيان ادب و تعارف استعمال شده بطورى كه بجاى «معلوم بكنند» نوشته است «معلوم
فرمايند كرد»:
معلوم فرمايند كرد 140/ 7
ارزانى مىفرمايد داشت 142/ 9
وفا نمىفرمايد كرد 209/ 20
گويا از چنين عبارتها استعمال امروزه «فرمودن» در مواقع ادب و تعارف
اقتباس شده است چنانكه بجاى «بيان كردن» «بيان فرمودن» و امثال آن رايج شده است.
ضميمه (ز) فعلهاى شرطى- وجوه قديمى و استعمالهاى قديمى
1. وجوه ماضى استمرارى شرطى و ماضى بعيد شرطى
در فارسى متقدمان فعل ماضى استمرارى شرطى نه تنها با آوردن «مى» بر
سر فعل ساخته مىشده است بلكه همچنين «ى» را در آخر فعل اضافه مىكردند. وجه اخير
تقريبا