1- و اكنون فصلى چند مختصر در باب خرمهدينان ياد كند بنده تا خداوند
عالم خلد اللّه ملكه را درباره ايشان نيز ديدارى درافتد. بهر وقتى كه خرمهدينان
خروج كردهاند باطنيان با ايشان يكى شدهاند و ايشان را قوت داده و هرگاه كه
باطنيان خروج كنند خرمهدينان با ايشان يكى شوند و بتن و مال ايشان را قوت دهند كه
اصل مذهب هردو در دين و در فساد و معنى يكيست.
2- و در سنه اثنى و ستين]041 b[ و مايه در ايام مهدى باطنيان گرگان كه ايشان
را سرخ علم خوانند يعنى محمّره، قوتى گرفتند عظيم و با خرمهدينان دستيكى كردند و
گفتند «ابو مسلم زنده است، ما ملك بستانيم و بدو بازدهيم.» و پسر ابو المغراء
نواسه ابو مسلم را مقدم خويش كردند و تا برى بيامدند و همه حرامها حلال داشتندى و
زنان ايشان بر يكديگر مباح بودى. پس مهدى باطرافها نامهها نبشت تا با عمر بن
العلا كه والى طبرستان بود دستيكى كنند و بحرب ايشان شوند. برفتند و بپراكندند
اين جمع را. و در آن وقت كه هارون الرشيد بخراسان بود ديگرباره خرمهدينان خروج
كردند از ناحيت