responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : سير الملوك (سياست نامه) نویسنده : خواجه نظام ‌الملک توسي    جلد : 1  صفحه : 293

آنكه مهمانان بمجلس شراب شوند.» لا بد او بطمع مال بيايد. چون‌]131 a[ اينجا آيد سرش برگيريم. آنگاه بگويم چه بايد كردن.»

14- نصر در وقت دو خادم خاص را بفرستاد و اين پيغام بداد. مردم بنان خوردن مشغول بودند و سپاه‌سالار با يك دو تن از ايشان بگفت كه «پادشاه مرا از بهرچه مى‌خواند.» گفتند «برو و آن نيز بيار كه امروز ما را همه در خورد است.» سپاه‌سالار بتعجيل بسراى ملك شد، او را در حجره‌اى خواندند و در حال غلامان را بفرمود تا سر از تنش جدا كردند و در توبره‌اى نهادند. پس نوح پدر را گفت «برنشين تا هر دو بسراى سپاه‌سالار رويم و توبره با خود ببريم و تو پيش سران لشكر از پادشاهى بيزار شو و مرا ولى‌عهد كن تا من جواب ايشان بدهم و پادشاهى در خانه ما بماند كه اين لشكر نيز با تو نسازند و تو مگر بمرگ خويش ميرى.» هر دو برنشستند و بتعجيل بسراى سپاه‌سالار شدند.

سران سپاه نگاه كردند، پادشاه را ديدند با پسر كه از در سراى درآمد. همه برخاستند و پيش بازشدند و هيچ كس ندانست كه حال چه رفته است. گفتند «مگر پادشاه را بدين مهمانى‌[1] رغبت افتاد.» نصر بن احمد رفت و بجايگاه خويش بنشست و سلاح‌داران از پس پشت او بايستادند و نوح بر دست راست پدر بايستاد و گفت «شما بنشينيد و نان تمام بخوريد.»

15- همه بنشستند و نان بخوردند و خوان يغما كردند. نصر بن احمد گفت «بدانيد كه از آنچه شما سگاليده‌ايد من آگاه شدم و چون من بدانستم از قصد شما بمن دل من بر شما بد شد و دل شما كه بر من بد شده است اكنون بتر شد. بعد از اين نه شما را بر من ايمنى باشد و نه من از شما. اگر من از راه بيفتادم و يا مذهبى بد گرفتم يا گناهى از من در وجود آمد]131 b[ كه بدان‌


[1] - مهمانى‌PC : مهمان‌NKM

نام کتاب : سير الملوك (سياست نامه) نویسنده : خواجه نظام ‌الملک توسي    جلد : 1  صفحه : 293
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست