responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : سير الملوك (سياست نامه) نویسنده : خواجه نظام ‌الملک توسي    جلد : 1  صفحه : 232

گفت «اين عجب‌تر است كه بر اختيار من اختيارى مى‌كند و بر صواب‌ديد من صواب مى‌بيند.» قلم برداشت و بر سر اين نامه نوشت كه «مات اليهودى» و هم اين نامه را بسعد وقاص بازفرستاد. و بپارسى مات اليهودى چنين باشد كه جهود بمرد، اعنى كه «او مردنى است و مرگ عمل عزل باشد.]201 b[ و بدان كه اگر عاملى بميرد يا معزول شود آن كار را فرونشايد گذاشت. هم آخر نام‌زد ديگرى بايد كرد. چرا چنين عاجز فروماندى؟ پندار كه اين جهود بمرد.» چون نامه با سعد وقاص رسيد و آن توقيع عمر رضى اللّه عنه بر سر نامه بخواند حالى آن جهود را معزول كرد و آن عمل را بمردى مسلمان داد. اين مسلمان بسر عمل شد و چون يك سال بگذشت نگاه كردند، اين عمل از دست آن مسلمان نيكوتر آمد كه از دست آن جهود و هم عمارت زيادت شد. پس سعد وقاص با امراى عرب گفت «بزرگوارا شخصا كه امير المؤمنين عمر است كه ما در معنى آن جهود و عمل ولايت فصلى دراز نبشتيم و او بدو كلمه جواب ما بازداد و آن بود كه او گفت نه آن‌كه ما انداختيم‌[1] و ما را بازرهانيد.»

*** 31- و دو سخن دو تن گفته است و هر دو پسنديده است و تا قيامت در عرب و عجم مسلمانان بدان دو سخن مثل زنند. يكى اينكه عمر رضى اللّه عنه گفت «مات اليهودى.» هر وقت عاملى كه او دبيرى نيك داند و متصرّفى نيك تواند كرد و لكن درازدست و ظالم باشد يا بدمذهب چون خواهند كه او را معزول كنند و قومى را كه در باب او عنايت باشد و پاى‌مردان او باشند گويند «نبايد كه او نباشد كه او دبيرى نيك است و متصرفى جلد و هيچ كس در معامله به از او نشناسد» و مانند اين، فرمان ده گويد «مات اليهودى» و همه سخنان ايشان‌


[1] - انداختيم‌N : انكاشتيم و گفتيم‌P -:C

نام کتاب : سير الملوك (سياست نامه) نویسنده : خواجه نظام ‌الملک توسي    جلد : 1  صفحه : 232
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست