بدين دو كلمه باطل كند و آن عامل را معزول
كند. و ديگر چون پيغامبر ما عليه الصلوة و السلام از دنيا برفت هيچ كس از ياران
نمىيارستند گفت كه پيغامبر ما عليه السلام فرمان يافت. چون ابو بكر صدّيق رضى
اللّه عنه بجايگاه پيغامبر عليه السلام بنشست بر سر منبر شد و خطبه كرد و گفت «مات
محمد.» گفت «اى مسلمانان اگر محمد را مىپرستيديد محمد بمرد و اگر]301 a[ خداى محمد را مىپرستيديد
بر جاى است و هميشه بود و هميشه باشد و آنكه هرگز نميرد اوست.» مسلمانان را اين
لفظ خوش آمد و در عرب مثل گشت.
و هر وقت كه در عرب مصيبتى بزرگ افتد و عزيزى درگذرد و خواهند كه
مصيبت را بر دل خداوند مصيبت سهل و سبك گردانند در ميان مصيبت قومى بانگ مىكنند
كه «مات محمد» يعنى كه «محمد عليه السلام بمرد.» و اگر از آدميان ممكن بودى كه كسى
هرگز نمردى واجب كردى كه آن محمد مصطفى عليه السلام بودى.
اكنون بسر حديث بازآييم.
32- گفتيم كه عمّال و شغل ايشان تعلّق بوزير دارد و وزير نيك پادشاه
را نيكو سيرت و نيكونام گرداند و هر پادشاهى كه او بزرگ شده است و بر جهانيان
فرمان داده است و نام او تا بقيامت بنيكى مىبرند همه آن بودهاند كه وزيران نيك
داشتهاند و پيغامبران بزرگ همچنين: سليمان عليه السلام چون آصف برخيا داشت و موسى
عليه السلام چون برادرش هارون عليه السلام و عيسى عليه السلام چون شمعون و محمد
مصطفى عليه السلام چون ابو بكر صديق رضى اللّه عنه. و از پادشاهان بزرگ كيخسرو چون
گودرز داشت[1] و منوچهر
چون سام و افراسياب چون پيران و يسه و گشتاسب چون جاماسپ و رستم چون زواره و