فصل سى و هفتم اندر احتياط كردن اقطاع
مقطعان و احوال رعيت
1- اگر از ناحيتى و رعيّتى نشان بيرانى و پراكندگى دهند و گمان چنان
افتد كه مگر گويندگان صاحب غرضاند ناگاه يكى را از خواص كه كسى را گمان نيوفتد كه
او را بچه شغل فرستند نامزد بايد كرد و ببهانهاى آنجا فرستاد تا يك ماهى در آن
ناحيت بگردد و حال شهر و روستا و آبادانى و بيرانى ببيند و از هركس آنچه مىگويند
در معنى مقطع و عامل بشنود و خبر حقيقت بازآرد كه گماشتگان عذر و بهانه اين
مىآورند كه «ما را خصماناند.» سخن ايشان نبايد شنيد كه دلير مىگردند و هرچه
خواهند مىكنند و مىگويند و گويندگان و معتمدان بسبب آنكه تا صورت نبندد پادشاه
و مقطع را كه ايشان صاحب غرضاند نصيحت بازمىگيرند و جهان بدين سبب بيران مىشود
و رعيّت درويش و آواره مىگردند و مالها بناحق ستده مىشود.[1]