كافران است، پس آن را بقاتل دهند و خمس از
آن بيرون نكنند. و سلب جامههاى او است كه پوشيده، با موزه و زانوبندها، و طوق و
دست آرنج، و كمر و هميان و دراهمى كه با خود داشته باشد، و آلات جنگ همچو زره و
جوشن و كلاهخود و اسلحه و مركوب و آلات او، همچو زين و لجام و جنيبهاى كه پيش او
كشند نه همچو بخچهاى كه بر اسپ بسته باشد، و نه آنچه در بخچه باشد از آلات و
دراهم، و نه غلامى كه با او است و نه جنيبهاى كه پس از او است.
و استحقاق سلب را چند شرط است: اول آنكه قاتل مسلمان و مميز باشد.
پس ذمى مستحق نگردد، و صبى و مجنون و بنده و زن و تاجر مستحق گردند.
دوم آنكه مقتول بالغ عاقل مرد آزاد باشد. پس اگر صبى يا مجنون يا زن
يا بنده باشد كه مقاتله نكنند مستحق نمىگردد سهم ايشان را، زيرا كه قتل ايشان
حرام است ليكن اگر اينها قتال كنند مستحق مىشود. سيوم آنكه زايل گرداند منفعت
كافرى را باسير كردن يا كشتن يا نزديك بكشتن رسانيدن، بآنكه كور كند او را يا هردو
دست و پايش را ببرد يا يكدست و يك پايش را ببرد. و اگر جماعتى در خون كسى شريك
شوند سلب از آن همه باشد، و اگر يكى او را نزديك بكشتن سازد و ديگرى بكشد سلب از
آن اول باشد. و اگر اول مجروح سازد او را يا يكى از دست و پايش ببرد و كسى ديگر
بكشد سلب از آن دوم باشد. چهارم آنكه حرب قايم باشد كه او را بكشد. پس اگر لشكر
هزيمت يابد و او از پى برود و يكى را بكشد سلب او را مستحق نمىگردد. پنجم آنكه
سوار باشد بر چيزى كه او را ركاب باشد. پس اگر از بالاى حصار يا از پس صف چيزى
بكافر اندازد و او را بكشد، يا از صف مسلمانان بصف كفار اندازد و كافرى را بكشد،
يا اسيرى را بكشد، يا كسى كه بحد كشتن رسانيده باشند او را بكشد، يا كسى كه بخواب
باشد يا مشغول باكل باشد يا غير آن، مستحق سلب نمىگردد.
و شرط نيست كه قاتل و مقتول مقابل يكديگر باشند، پس اگر مقاتله كنند
زمانى بعد از آن كافر بگريزد و مسلمان او را در وقت پشت كردن بكشد مستحق گردد. و
شرط نيست كه مقابل او باشد. پس اگر كافر و مسلمان در مقابل