كردم به بيت المال، و در آنجا عمل خواهم
كرد، همچنانچه شيخين رضى اللّه عنهما مىفرمودهاند.
و اين اول مظالم بود كه عمر بن عبد العزيز آن را رد كرد. و چون مظالم
بسيار بود و مهمات خلافت شاغل بود از آن كه در همه روزها بدان مشغول توان شد، يك
روز را جهت رد مظالم معين گردانيد تا متظلمان در آن روز جمع گردند.
و در آن روز اعمال والى مظالم مىفرمود. و پنج صنف كه بعد از اين
خواهم گفت كه بايد كه در مجلس والى مظالم حاضر گردند ايشان را حاضر مىگردانيد، و
پرسش مظالم مىنمود. و چون نوبت خلافت او بگذشت، مروانيان باز فدك را تصرف كردند.
و بعد از انقراض دولت مروانيان، و نوبت خلافت عباسيان در اوائل خلفا خود بدان امر
اقدام مىنمودهاند.
ابو عبد اللّه حاكم نيشاپورى رحمه اللّه روايت كرده كه چون سفّاح كه
اول خلفاى عباسيّه است در كوفه به اعانت ابو مسلم خراسانى خليفه شد، و خطبه خلافت
خواند، و گفت: ما ردّ مظالم مردم گذشته از خلفا خواهيم كرد؛ مردى علوى برخاست، و
مصحفى در گردن حمائل كرده بود، گفت: يا امير المؤمنين اول مظلمه مرا فرماى تا رد
كنند. گفت: ظالم بر تو كيست؟ گفت: ابو بكر. گفت:
او چه ظلم بر تو كرده است؟ گفت: او فدك را كه ميراث فاطمه بود از
حضرت پيغامبر صلى اللّه عليه و سلم بازستد و در بيت المال داخل ساخت. سفاح خليفه
گفت: بعد از او عمر چه كرد؟ گفت: او هم ظلم كرد، و داخل بيت المال ساخت.
گفت: على ابن ابى طالب چه كرد؟ آن علوى خاموش شد. زيرا كه على بن
ابى- طالب رضى اللّه عنه با فدك همچنان عمل كرده بود كه شيخين كردند. پس سفاح او
را زجر كرد، و از مجلس دور گردانيد.
و چون نوبت خلافت به هارون الرشيد رسيد، مهمات و اشغال خلافت بسيار
شده بود، و وقت خليفه بدان وفا نمىكرد كه تواند بدان پرداخت؛ هر آينه امام محمد
بن الحسن شيبانى را والى مظالم ساخت. و امام ابو يوسف قاضى بود، و بعد از آن طريقه
نصب ولات مظالم در ميان خلفا متداول شد، و آن سنت معهوده شد.