علما بر آن رفتهاند كه ظلم كردن بر حيوانات
عجم بدتر است از ظلم كردن بر آدمى.
زيرا كه ظلم كردن بر آدمى (را)[1]
طريقى به ازالت مظلمه هست، و آن درخواستن مظلمه است از او و طلب بحلى كردن، و در
حيوانات استحلال محال است، پس مظلمه حيوان در گردن آدمى مىماند تا قيامت. و حق
تعالى جهت آن حيوان بنده را بدان مظلمه مؤاخذت خواهد نمود، و جزا خواهد داد. چون
اين مقدمه معلوم شد، بايد دانست كه آدميان تمامى به طبع خود بىآنكه كسى باشد كه
ايشان را از مظالم باز دارد، در رد مظلمه نمىكوشند. و آن كسى كه استرداد مظالم
كند و حقوق به ارباب رساند سلطان است. و امام ابو الحسن ماوردى اقضى القضاة بصرى
رحمه اللّه در كتاب «احكام سلطانى» گفته: اگر آن كسى كه مالك امور عامه است همچو
خليفه و سلطان، يا كسى كه خليفه و سلطان بدو تفويض مهمات نمايند، همچو امير و وزير
تفويضى تواند كه امر كند به ردّ مظالم، و آن را به صاحبان رساند، و به شرايط آن
اقدام نمايند، حاجت نيست كه جهت ولايت ردّ مظالم شخصى را تعيين كنند، همچنانچه
خلفاى راشدين بدان اقدام مىنمودهاند. و لهذا ايشان والى مظالم را نصب نكردند. و
اگر كسى از ايشان بدان امر اقدام ننمايد و از عهده واجبات و اعمال آن بيرون نيايد،
لابد است از آن كه كسى را نصب كند از جهت پرسش مظلمهها. و آن كس كه پادشاه او را
تعيين كند جهت پرسش مظالم و استرداد آن از ظالم و رسانيدن به مظلوم او را در لسان
شرع «والى مظالم» گويند.
و بعد از اين ان شاء اللّه تعالى مذكور گردد كه فرق ميان او و قاضى
از ده وجه است.
اين است حاصل سخن صاحب «احكام سلطانى».
و بايد دانست كه در زمان خلفاى راشدين مظالم بسيار نبود، تا احتياج
به نصب والى آن باشد، و اگر كسى را طلب مظلمه بود، خلفا خود آن را مىپرسيدند، و
امر به ردّ مظلمه مىفرمودند. و چون عهد خلفاى راشدين منقرض شد و نوبت خلافت به
بنى مروان رسيد، مظالم بسيار شد، و مردمان تصرف در حقوق يكديگر كردند، و مروانيان خود
اكثر ظالم بودند، مظلمهها اندوختند. و