و اين فقير در سنه ست و ثمانين و ثمانماية
در دار الاسلام مصر معظمه با سلطان الملك الاشرف قايتباى ملك مصر رحمه اللّه عليه
مصاحب بودم، و او در آن وقت مدت سى سال بود كه در مصر پادشاه بود، و بغايت سيرت
پسنديده داشت، و اكثر شبها بيدار بودى و به نماز و قراءت قرآن اشتغال داشت و چون
نماز صبح گذاردى اول كسى كه پيش او درآمدى عسس مصر بودى، و هيچ كس را پيش از او
بار ندادى، تا عسس واقعات شب را با او حكايت كردى و هر شر و فسادى كه در شب واقع
شده بودى به عرض سلطان رسانيدى، و سلطان آن را به تدبيرات صائبه دفع كردى، و امضاى
احكام عسس كردى، و آنچه به والى مظالم رفع بايستى كرد، فرمودى و آنچه به قاضى
بايستى رسانيدن فرمودى تا رسانند، چون مهمات عسس احتياط كردى و دفع فسادات شب
بنمودى به ديگر مهمات اشتغال نمودى. و سزاوار به سلطان آن است كه همچنين عمل كند
تا اهل فساد اهتمام سلطان را در دفع فساد بدانند، و ترك فساد كنند. اين است احكام
متعلقه به تعيين عسس.
اكنون بيان ولايت مظالم و اوصاف و شروط و اعمال والى مظالم بنمايم ان
شاء اللّه تعالى و به التوفيق.
فصل سيوم، در بيان نصب سلطان والى مظالم را و تعريف او و شروط و
اوصاف و اعمال او.
بدان ايدك اللّه تعالى كه اهمّ امور مسلمانان ردّ مظالم بندگان
خداست. و حضرت پيغامبر صلى اللّه عليه و سلم فرمود هركس كه او را مظلمهاى بر گردن
باشد از برادر خود، بايد كه از او نحلى جويد، پيش از آن كه هيچ دينارى و درهمى
نباشد كه بدان بحلى توان جست. پس اگر اين كس را عملى صالح باشد از او بستانند، و
به صاحب مظلمه دهند، و اگر نباشد مظالم صاحب مظلمه را بردارند، و بر آن كس نهند كه
مظلمه او در گردن دارد. و ديگر اخبار صحاح وارد شده در تعظيم و تهويل امر مظلمه. و
بايد دانست كه مظالم عباد به توبه طهارت از آن حاصل نمىآيد، و غير ردّ آن چاره
ديگر نيست. و از اينجاست كه