نخواهد بود. پس براى اينكه مصلحت آن سازمان و موسسه تأمين بشود افراد با هم مشورت مى‌كنند و سرانجام يا اينكه با هم به توافق مى‌رسند و يا اينكه رأى اكثريت را مى‌پذيرند. اين اسمش دموكراسى است. پس دموكراسى شيوه‌اى براى رفع اختلافات در درون يك سازمان مى‌باشد. اگر چه حكومت و اداره كردن مردم هم در واقع يك كار مديريتى است، ولى مى‌گويند هرجا بين دو گروه اختلافى باشد اگر بهمين ترتيب با هم سازش كنند همان دموكراسى مى‌شود، توضيح آنكه در مورد اختلاف بين دو گروه ممكن است يكى با زور بر ديگرى مسلط بشود و نظر خودش را تحميل كند كه اين روش دموكراتيك نيست، اما اگر با هم توافق كردند و نهايتا نظر اكثريت را پذيرفتند مى‌شود دموكراسى. ولى نبايد فراموش كرد كه اين مفهوم اساسا مربوط به حوزه سياست است كه به حوزه‌هاى ديگرى توسعه داده شده است.

جايگاه قانون در نظام اسلامى‌

در علوم اجتماعى مفاهيم بسيارى هست كه ابتدا در يك حوزه خاصى كاربرد داشته و بعد توسعه داده شده و در جاهاى ديگرى به مناسبتهاى گوناگون بكار رفته است. مثلا شما با مفهوم استراتژى آشنا هستيد، اخيرا ترجمه فارسى آن را در فرهنگستان اعلام كرده‌اند و آنرا مساوى با" راهبرد" دانسته‌اند. اصل اين واژه به معناى سوق الجيشى است. مفهومى است كه اصلا در حوزه نظامى مطرح مى‌شود و استراتژيست كسى بوده كه طراحى جنگ را بعهده داشته و مثلا