نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى جلد : 1 صفحه : 75
چه من مىگفتم او هم مكرّر مىگفت: «درد
تومان يارم عكسى ورمم»[1] لابد
برخاستم، ديدم به علاوه كه ترك است، در خراسان هم مدّتى مانده است. جزئى لوازمات
كه بود برداشته، كرايه گذشته را با انعام سرايدار داده، بيرون آمدم.
از آنجايى كه فرش و لوازمات نداشتم، متحيّر ماندم كه در كجا روم و از
كدام كاروانسرا يك حجره اجاره نموده، كه شب به روى زمين بدون فرش و لحاف بخوابم.
زنى بود علويّه. سابق در طهران، مدّت مديد، حقير او را در خانه منزل
داده و مراعاتى از او مىكردم.
گفتم البته به ملاحظه زحمات سابق، اين زن مرا امشب منزل خواهد داد،
تا فردا منزلى و لوازماتى فراهم آرم.
در خانه آن زن رفته بدوا به واسطه آنكه شايد وجهى از من ولو به عنوان
قرض و استقراض دريافت نمايد، بسيار گرم گرفت. بعد از اينكه فهميد من از طهران پول
زيادى نياورده و هرچه داشتم، خرج نمودهام، عذر مرا خواست كه صاحبخانه من راضى
نيست مرد، شب در اين خانه بماند. يك اطاق خالى جنب اطاق آن علويّه بود.
گفتم: «اين اطاق را از براى من اجاره كن.»
گفت: «ماهى پانزده قران كمتر نمىدهد.»
راضى شدم. ترسيد مبادا بعد از اين من زحمتى تحميل او نمايم، جوابم
نمود.
التماس نمودم كه امشب را مىآيم در آن اطاق خالى مىخوابم و به شما
هم زحمتى ندارم و فرش و لحافى هم نمىخواهم. حيا او را مانع شد كه جوابم نمايد
زيرا كه هنوز زياد در خراسان نمانده بود، با نهايت كراهت اجابت نمود.
من برخاسته به حرم مشرف شده، تا سه ساعت از شب گذشته از حرم بيرون
آمده، نان و پنير و ماست كيسه و دو عدد خربزه خريده با خود بردم.
آن زن خادمه داشت، آمد آنها را از من گرفت، مدّتى درب خانه معطّل
مانده، عاقبت
[1] - صحيح عبارت تركى فوق چنين است:« درد تومان يارم
عسكى ورمرم» يعنى:« چهار تومان و نيم كمتر نمىدهم.»
نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى جلد : 1 صفحه : 75