نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى جلد : 1 صفحه : 76
اذن حاصل شده، داخل شدم. قدرى از نان و پنير
و خربزه خودم از براى من آوردند، شام خوردم.
در آن اطاق خالى رفته يك جلى[1]
به من دادند، زير پاى خود افكنده، عبا بر سر كشيده با سردى هوا ساخته، خوابيدم. در
صورتيكه از بىصفتى مردم و بداقبالى خودم خيالات نمىگذاشت بخوابم.
به هرحال شبى را صبح كرده، وقت اذان صبح از خانه بيرون آمد [ه]، حرم
مشرّف شدم. سه ساعت از روز گذشته از حرم بيرون آمده، به سراغ منزل برآمدم. در سراى
ملك يك اطاق اجاره نمودم. خواستم فرش از براى خود فراهم آرم، ممكن نشد. به واسطه
اغتشاش شهر هم قدرى از حكومت احتياط مىنمودم.
شب، بعد از مراجعت از حرم باز متحيّر بودم كه امشب كجا بروم. هرچه
خواستم خودم را راضى كنم كه در منزل يكى از رفقا بروم، طبيعت قبول نكرد.
متحيّر در مسجد گوهرشاد به هر طرف حركت مىكردم. بعد نان و كبابى
خريده در گوشه مسجد نشسته، خوردم.
ساعت چهار و نيم از شب گذشته ديدم حال ديگر موقع جايى رفتن نيست.
[بيتوته در مسجد]
گفتم امشب ميهمان خدا مىشوم و در مسجد معتكف خواهم بود. برخاسته،
تجديد وضو نموده، در ميان يكى از شبستانها رفته قدرى نشستم. عرضه داشتم: «خدايا!
امشب ميهمان تو هستم، فرش مىخواهم، رختخواب مىخواهم، چراغ مىخواهم و آجيل بعد
از شام مىخواهم و چه مىخواهم و چه مىخواهم.»
يكيك را عرضه مىداشتم. گاهى سرما شدت مىكرد، عبا را بر خود
مىپيچيدم.
گاهى رطوبت حصير درد پايم را شدّت مىداد، برمىخاستم راه مىرفتم.
منتظر آنكه
[1] - جل: پوشش ستوران؛ در تداول مردم خراسان پالان
نيست بلكه نمد يا پارچه ديگرى است كه زير پالان اندازند.
نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى جلد : 1 صفحه : 76