نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى جلد : 1 صفحه : 45
بعد، از آدم مرده چه نمازى و از شخص كشته چه
نيازى؟»
تصديقم نمودند، قدرى آهستهتر رفتيم. ده دقيقه به طلوع آفتاب مانده
بود، ديديم به آب نمىرسيم، پياده شده با تيمّم فريضه صبح را ادا نموديم.
بعد سوار شده، يك ربع از آفتاب گذشته به فخرداود رسيديم. رفقا در
قهوهخانه مشغول خوردن چاهى شدند. هوا هم سرد بود. حقير هم تطهيرى نموده، وضو
گرفته به قرائت قرآن مشغول شديم.
جمعه چهاردهم شعبان المعظم
- سه ربع از آفتاب گذشته به طرف شريفآباد[1]
حركت كرده، روانه شديم. چون امشب شب نيمه شعبان و ليله برات آزادگان است در خاطر
خود مخمّر داريم كه تن ضعيف را به آن مقام منيف و بار عصيان را به آن آستان
بكشانيم.
پس با پريشانى احوال شدّ رحال نموديم و به سرعت روانه گرديديم و به
سورچى التماس مىنمودم كه زورق امّيد ما را به زودى به ساحل مقصود برساند زيرا كه
گفتهاند:
وعده
وصل چون شود نزديك
آتش
شوق تيزتر گردد
- به تعجيل آمديم سه ساعت و نيم از دسته گذشته
وارد شريفآباد شديم. و شريفآباد در ميان درّه وسيعى واقع است. استخر بزرگى داشت.
خانه و عمارت و قريب بيست باب دكان و كاروانسرا و معموره خوبى ديده شد. در جنب
قهوهخانه گارى توقف نمود، پياده شديم.
چاپار كه همراه ما بود، گفت: «قدرى در اينجا توقف كنيد و نهار هم
بخوريد بعد روانه مىشويم.»
گفتم: «اى مرد از براى خداوند، امشب شب جمعه نيمه شعبان است بايد زود
برويم، شايد از براى عصرى به حريم قربش راه يابيم.» او هم سورچى ديگر را ديده فورا
اسب
[1] - شريفآباد: دهى از دهستان پيوه ژن بخش فريمان
شهرستان مشهد ... راه شوسه سابق تهران مشهد از اين ده عبور مىكرده.« لغت نامه»
نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى جلد : 1 صفحه : 45