نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى جلد : 1 صفحه : 44
بديهى است كه آن آثار بىمؤثر نيست. جهت آن
است كه منتسب به اوست و هرچه هست از اوست.
بارى از آن بقعه مباركه بيرون آمديم. همچه اظهار داشتند كه چشمه آبى
از اعجاز آن حضرت ظاهر شده، او را هم از روى ارادت زيارت بايد.
بعد داخل سردابى شده، چشمه آبى ديديم، بسيار نيكو و خوشبو كه مىتوان
گفت جنّت از مفارقتش از چشمه چشمش كوثرى جارى و تسنيم[1]
از متابعتش سر تسليم و خوشگوارى دارند. از براى دفع آلام و اسقام ظاهريه و باطنيه
از آن آب خورديم و استشفاء نموديم. حقير جامى پر كردم، لبش بوسيدم و در كام خشكيده
كشيدم.
دانستم كه آب از جوى اوست و اين ساغر از سبوى اوست. مخمورانه از آن
مكان به قهوهخانه مراجعت نموديم.
منازعه، فيمابين جمعى بود، اهالى آنجا استشهادى نوشتند و از ما
شهادتى خواستند، ما هم از معلومات مقدارى گفتيم و مقدارى نوشتيم.
- شش ساعت از شب گذشته، اسب به گارى بسته و همگى نشسته، روانه فخر
داود[2] شديم.
بايد پنج فرسنگ مسافت طى نماييم.
جوانى از طهران، به عزم زيارت سلطان خراسان، به آن مكان رسيده تب
نموده بيهوش اوفتاده بود، او را هم در گارى نشانيده با خود آورديم. سورچى به سرعت
مىرفت باوجودى كه راه كوه و درّه بسيار داشت، خصوص از اوّل اذان صبح كه از براى
نماز مىخواستيم خود را به آب و آبادى برسانيم؛ سورچى چنان به سرعت مىرفت كه همه
ما ترسيديم.
حقير به جناب مشير عرض نمودم كه «خداوند از ما نمازى خواسته به شرط
حيات و قدرت. گمانم آن است كه اين سرعت گارى ما را از زندگى عرى و برى خواهد نمود.
[1] - تسنيم: چشمهاى است در بهشت كه آب آن از بلندى
فرو ريزد. قرآن كريم سوره مطففين، آيات 27 و 28.
« لغت نامه»[ آبشارى در بهشت].
[2] - فخرداود: در سه فرسخى شريفآباد در پهلوى راه
قريه فخرداود است كوهى كه در محاذى فخرداود است برسكتكن نام دارد. مطلع الشمس، ج
3، ص 27.
نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى جلد : 1 صفحه : 44