responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى    جلد : 1  صفحه : 365

در هر سال در سر وقت به دربار امپراطورى ارسال مى‌داشتند.

و همچنين بعضى قبايل ترك و طوايف يونان بر سر اطاعت آمدند و عذر گذشته را خواستند.

سرجوس، چون اين اثرات را موافق آمال خود ديد، بر قوه اعماليّه خود افزود و طايفه مازد هم چون اين سستى و تهاون را از سلطنت عرب ديدند، دهات و قرا و آباديهايى كه در اطراف كوه لبنان و دمشق بود، مى‌چاپيدند.

معاويه چون در آن اوقات سرگرم جنگ صفين بود از ترس مازدها آسوده نبود.

ناچار با امپراطور سازش مى‌كرد و امپراطور هم وجود مازدها را، فوز عظيم مى‌دانست.

و سرجوس هم كه در مذهب عيسوى اعلا درجه تعصب را داشت هيچ‌وقت صرفه و صلاح امپراطور را از دست نمى‌داد.

به قدر امكان سعى مى‌كرد كه در اسلام آشوب و فتنه و اختلاف كلمه برقرار بماند شايد شريعت حضرت سيد المرسلين را ضعيف نمايد. مادامى كه معاويه حيات داشت سرجوس از سعيش چيزى فروگذار نكرد و در زمان حضرت امام حسن- عليه السّلام- آنچه لازمه اخلال بود به جاى آورد.

و در زمان يزيد به منصب وزارت خود باقى بود. چون يزيد را لامذهب و دهرى و عيّاش ديد، لوازم لهو و لعب و طرب برايش مهيّا داشت و مردم را به اطاعتش گماشت و شمشير در دست زنگى مست نهاد و از براى قتل اسلام آستين گشاد.

در سال اوّل سلطنت يزيد، آن عنيد را به قتل نوباوه رسول مجيد، تحريك نمود. چون اين مطلب به سهولت از پيش رفت و نخل قامت اسلام از پاى درآمد، خواست كه ريشه شجره طيبه را از بيخ برآورد. به يزيد اظهار نمود كه چون قتل حسين بن على- عليه السّلام- امر سهلى نيست، البته بنى هاشم و اصحاب پيغمبر در مدينه درصدد تلافى خواهند برآمد و از آن طرف مردمان جابر و ظالم را براى حكومت مدينه معين مى‌نمود و آنها به قسمى بر بنى هاشم و اهل مدينه سخت مى‌گرفتند كه اهل مدينه از اطاعت حكام جور

نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى    جلد : 1  صفحه : 365
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست