نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى جلد : 1 صفحه : 364
آنكه معاويه از آنها بستوه آمد. چند نفر از
مردمان عرب كه به عقل و ادب ممتاز بودند، آنها را به عنوان رسالت در قسطنطنيه به
نزد امپراطور فرستاد و از او خواهش نمود كه شرّ مازدها را از او دفع نمايد.
رسولان معاويه، بعد از ورود و تبليغ رسالت در نزد امپراطور، مستدعيات
معاويه را مبذول خواستند. امپراطور جواب رسولان را نداد و گفت: من خود سفيرى به
نزد معاويه مىفرستم و او جواب خليفه را خواهد داد.
بعد بطريقى مسن و كارآزموده و سنجيده- كه يحيى نام داشت- با رسولان
به نزد معاويه فرستاد. چون آن بطريق با رسولان به دمشق برسيدند، ابن ابى سفيان، در
حال، امراى عرب و خاصه وجوه رجال و اعيان قريش را حاضر كرد و انجمن نمود.
آنها هم به مذاكره پرداختند و سرجوس هم در ظاهر از طرف معاويه به
آنها گفتگو مىكرد و در باطن با يحيى رسول امپراطور همراه بود.
[معاهده بين معاويه و امپراطور قسطنطنيه]
بعد از گفتگوى بسيار، حاصل مذاكره آنها، انعقاد عهدى شد فيمابين
معاويه و امپراطور، بر اينكه سلطنت عرب و خلفاى اسلام، چه در زمان معاويه و چه در
عصر اخلاف آنها و جانشينهاى ايشان هر سال سيصد و شصت و پنج هزار دينار طلاى نقد و
پنجاه نفر غلام و پنجاه رأس اسب تازى، به دربار امپراطور بفرستند و اين معاهد [ه]
را به سجلّ دولت و سران عرب و رؤساى بنى اميّه و بزرگان قريش رسانيدند.
بعد از اين معاهده مابين معاويه و امپراطور، آن قدرت و اقتدارى كه
عرب در مغرب زمين و فرنگ به هم رسانيده بودند رو به انحطاط و تنزل نهاد، بلكه رعب
و سطوتى كه از عرب، در آن سامان بود به كلّى زايل گرديد و از آن طرف قوّت و قدرت
امپراطورهاى قسطنطين رو به ارتقا و اعتلا گذاشت.
خاقان بلغارىها كه خراجگزار و تابع امپراطورى بودند و چندى بود كه
به دولت متبوع خود اعتنايى نمىكردند، دو مرتبه بر سر اطاعت آمدند و مبلغى را كه
متقبل بودند
نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى جلد : 1 صفحه : 364