نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى جلد : 1 صفحه : 237
هر امّتى لازم [است] كه اين مقرّرى را بدون
مسامحه بدهد و اگر در دادن تعلّلى بورزد، ولات شرع و شريعت قهرا از او دريافت
خواهند نمود كما آنكه حضرت موسى قهرا از قارون مطالبه فرمود. و او به واسطه مسامحه
به عذاب ابدى گرفتار شد.
هفتم: امر به معروف و آن امر كردن مردم است به خوبى و نيكويى و اين
شيوه مرضيه تمام انبيا و اوليا و ابرار و اخيار بوده و وجدان هر ذى حسّى و ادراك
هر عاقلى تصديق مىكند كه ارشاد جاهل بر عالم لازم و مردم را به نيكى واداشتن از
لوازم انسانيت است.
هشتم: نهى از منكر است. بديهى است كه هرگاه كورى را ببينى كه ندانسته
از راهى عبور مىنمايد و بر سر راه او چاه و يا خطرات ديگر است البته بايد او را
ممانعت نمود و او را از آن طريق نهى بايد كرد. چنانچه حضرت موسى- عليه السلام- قبل
از بعثت او به نبوّت، آن قبطى خبّاز فرعون، كه آن بنىاسرائيلى را از روى ظلم به
خدمت مىبرد و آن بيچاره التماس مىكرد و كسى به فرياد او نمىرسيد، حضرت موسى-
عليه السلام- آن قبطى را از اين عمل قبيح نهى فرمود.[1]
چون اطاعت آن بزرگوار را نكرد او را كشت و رفع ظلم از آن بيچاره كرد. پس اين مسأله
بر هر فردى از فرايض مذهبى است و منكر [آن] از شريعت بىنصيب است.
پس- ما مسلمانان- اصول و فروع دين ما همين است كه گفتم و مبناى دين
ما بر اين است كه گفتم. از روى انصاف بفرماييد كداميك از اينهاست كه شما و يا
نصارا قبول نداريد؟»
يهودى گفت: «آقاجان! در حقيقت تمام اينها كه فرموديد از فرايض مذهب
ماست و منكر يكى از آنها از شريعت ما بيگانه است. خوب است كه بفرماييد اختلاف
مابين ما و شما چيست؟ و حال آنكه امروز من دانستم اصل و فرع مذهب ما و شما يكى
است.»
[تفاوت گفتار انبيا]
گفتم: «بلى چنين است، قرآن ما كه كتاب آسمانى است به ما خبر مىدهد