نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى جلد : 1 صفحه : 195
اهل اين مملكت ظرفهاى آبخورى به قيمتهاى
گزاف از مال خارجه مىخرند و رغبت به مال وطن خود نمىكنند. اگر طالب باشند من از
همين سنگ، ليوان آبخورى خوب مىتراشم كه بسيار لطيف و نظيف بوده باشد و به قيمت
مناسب مىفروشم. مع ذلك از من نمىخرند و ليكن هرگاه اسم فرنگى به رويش باشد و مال
خارجه بدانند به قيمت اعلا خواهند خريد.
چنانچه چندى قبل يك نفر تاجر خرّازىفروش از طهران به عزم زيارت آمده
بود خراسان؛ از آن ليوان، يك دست، من تراشيده بودم؛ آن خرّازىفروش ديد، گفت: من
يك نقشه خط فرنگى مىدهم به شما و از اين ليوان بسازيد و آن خط را به رويش منقوش
داريد. من عجالتا پنجاه دست مىخرم و به طهران مىفرستم؛ به اسم مال فرنگ مىفروشم
و بعد صورت مىدهم از براى من بفرستيد. من قبول نكردم، گفتم من هرگز جنس وطن عزيز
خود را به اسم مطاع خارجه ملوّث نمىكنم و اين ننگ را بر خود روا نمىدارم. اگر از
اين ظرفها بخواهيد، همه قسم درست مىكنم و اسم خود و نام نامى وطن عزيز خود را به
رويش منقوش مىدارم، اگر خواستيد بخريد و الّا من نخواهم ساخت.
چون اين قيد را كردم، او نخريد و من هم نساختم. و اگر هر دانه يك صد
تومان هم مىخريد، من به اسم مال فرنگى جنس خود را رقم نمىكردم.»
بعد، شرحى از تعدّيات حكومت و عوارضات صنفى و از ماليات معدن آن سنگ
نقل كرد. من از غيرت وطنخواهى او تعجّب نمودم و بر مظلوميّت و فقر و زحمت كشيدن
او بسيار دلم سوخت. بعد پرسيدم: «ديگر چه صنعت دارى؟»
گفت: «ظرف بدل چينى مىسازم كه از ظروف بمبئى بهتر باشد و دوام او
بيشتر باشد و اگر مشوّقى داشتم و اهل وطن هم غيرتى داشتند مال خود را ترجيح[1] به متاع خارجه مىدادند، من با
كارخانه دستى ظرف تمام خراسان را مىرسانيدم، و ليكن اين مردم جاهل هرچه كه اسم
فرنگى داشته باشد مىخرند و هرچه را كه اسم شريف وطن ما به