نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى جلد : 1 صفحه : 113
نمايند؟»
بعد از ساعتى موعظت و مقدارى نصيحت در جوابم گفت: «آنچه شما فرموديد
صحيح است و ليكن مشهدى حسين حدّاد و مشهدى تقى لحافدوز هر دو شخص عادلى هستند و
دروغ نمىگويند.»
عجبتر آنكه يك دو نفرى هم، تصديقش كردند. بعد آن شخص عالم متديّن
مقدّس كه از دوستان بود، دست مرا گرفت و به سوى سفره كشانيد و فرمود عبث خود را
خسته و خاطر ما را شكسته منما، زيرا كه گفتهاند:
از
پى ردّ و قبول عامّه در زحمت مباش
ز
آنكه نبود كار عامى جز خرى يا خرخرى
گاو
را باور كنند اندر خدايى عاميان
نوح
را باور ندارند از پى پيغمبرى
اين مرد قياس به نفس كرده و راست گفته، عقايد كج او را غير از تيغ كج
امام زمان چيزى راست نتواند نمود و روح القدس، ابواب سعادت به روى او نتواند گشود
چنانچه مىفرمايد: إِنَّكَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي
مَنْ يَشاءُ[1] چون اين كلمات شنيدم، لب فرو بستم و تأسّف خوردم.
[درد دل با امام]
بعد از صرف غذا و استماع ذكر مصيبت برخاستم، بيرون آمدم. به آستانه
مقدسه مشرّف شدم به باب دار السّياده رسيدم؛ صورت به عتبه مقدّسه گزاردم،
بىاختيار عقده تركيد و دل بطپيد. سرشك از ديدگان سيلان نموده و دل از طريق ضراعت،
ابواب شكايت برگشود. جراحاتى كه از تيغ جهالت و زخم ناملايماتى كه از سهام ملامت
آن عوام كالانعام به قلب ستمكشيده رسيده بود، معروض داشت و مىگفت: اى مولاى من!
[1] -« تو هركس را كه دوست دارى هدايت نمىكنى، بلكه
خداوند است كه هركس را بخواهد هدايت مىكند» قصص 28/ 56.
نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى جلد : 1 صفحه : 113