responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى    جلد : 1  صفحه : 110

دانستم اين طبقه را نصح واعظ و ملامت ذاكر و زجر زاجر به ندامت نخواهد انداخت. در آن حال توقف در آن مكان را صحيح ندانستم و از مسجد بيرون شتافتم، زيرا كه خيالات مرا در ورطه هلكات مى‌انداخت. و نايره الم، مرا در بوته غم مى‌گداخت، پس به مكان معهود و مجلس موعود شتافتم.

[ماجراى دعاى سفره افطار]

وقتى رسيدم كه جمعى در سر سفره از براى افطار حاضر و به انتظار آمدن من ناظر بودند كه من سلام كرده وارد شدم. يكى از متديّنين از علما و مقدّسين از فقها در آن محفل چون سرور در دل حضور داشت، ورود مرا تحيّت گفت و در نزد خود بنشاند.

جمعى از تجّار و كسبه در گرد آن سفره نشسته بودند.

يكى از مقدّسين نهروان از آن ميان فرياد كرد كه اى جماعت! ما روزه‌داران ماه مبارك رمضان كه امشب در سر سفره اين ميزبان ميهمانيم همگى از مقرّبان درگاه الهيم. در اين ليله عزيز اگر تجويز بفرماييد دعايى كنم شما آمين گوييد.

ما همچه گمان كرديم شايد از براى اصلاح حال جمهور و شيرازه امور، دعايى خواهد كرد و يا از براى صاحبخانه، ثنايى خواهد خواند. همگى اجازه دادند و مستمع شدند كه چه خواهد گفت.

آن شخص دست به دعا برداشت، سر را برهنه كرده و به سوى آسمان داشت، بعد خدا را به تمام پاكان و نيكان قسم داد كه فلانه كس‌[1] را قوّت قدرت عنايت فرما تا به شمشير تيز تيز اجساد اين مردم را ريزريز نمايد. من ديدم كسى را مى‌گويد كه در صورت و سيرت، ضحّاك از ظلمش تنفر كردى و در طبيعت، گرگان و سگان از وى تبرّى نمودى.

سموم خشمش بحر اطلس را تفتيده و اخگر قهرش، گلستان عدل را چون نيران نموده از سمت جور و بيداد هرگز به سداد نيامدى و از جاده ظلم و عدوان هيچ زمان كناره نجستى.


[1] - در حاشيه كتاب آمده: مراد از فلانه كس محمد على ميرزا بوده.

نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى    جلد : 1  صفحه : 110
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست