نام کتاب : دين و دولت در انديشه اسلامي نویسنده : سروش، محمد جلد : 1 صفحه : 83
سياست و اجتماع و اقتصاد يك نظام ممكن است
حكم جديدى پيدا كند؛ بدان معنا كه با شناخت دقيق روابط اقتصادى و اجتماعى و سياس،
همان موضوع اول كه از نظر ظاهر با قديم فرقى نكرده است، واقعا موضوع جديدى شده است
كه قهرا حكم جديدى مىطلب.[1]
3. اجتهاد
اسلام براى اظهار نظر درباره ابعاد نو و حوادث جديد در زندگى بشر،
راه اجتهاد را در مقابل متخصّصان و كارشناسان شريعت، باز گذاشته است، تا آنان
براساس اصول كلى مكتب، ديدگاههاى اسلام را در هر موضوع تازه، به دست آورده و
ارائه دهند.
بو على سينا، ضرورت اجتهاد را بر همين اساس بيان مىكند و مىگويد:
چون اوضاع زمان متغير است و پيوسته مسائل جديدى در روابط اجتماعى و اقتصادى پيش
مىآيد، ازاينرو، بايد در هر عصر، افرادى براساس اجتهاد، پاسخگوى نيازهاى نو
باشند.[2] نياز به اجتهاد
در شريعت، و نقش مهمّ آن در رفع احتياجات بشر، هر چند بر متفكران اسلامى در طول
تاريخ فقه اسلامى پوشيده نبوده، ولى سرعت دگرگونى و شتاب تجدد، كه در قرن اخير به
اوج خود رسيده، باعث گرديد كه بار ديگر نقش اجتهاد به صورت روشنتر، مورد توجه
قرار گيرد و حتى برخى از نحلههاى فقهى كه در گذشته، رغبتى بدان نشان نمىدادند،
درصدد اصلاح شيوه فكرى خود برآند.[3] اقبال
لاهورى از اصل اجتهاد، كه سازگارى «مقولههاى ابديت و تغيير» را به عهده دارد و
باعث پويايى مكتب مىگردد، به «نيروى محركه اسلام» تعبير مىكند.[4]
از جمله دانشمندانى كه نقش اجتهاد را در ارائه راههاى نو و رفع نيازهاى جديد