نام کتاب : دين و دولت در انديشه اسلامي نویسنده : سروش، محمد جلد : 1 صفحه : 543
الزام نموده و حكم كنند، بايد عمل شود. لذا
همانگونه كه اگر فقيه حكم به سارق بودن شخصى كند، بايد دستش قطع شود و او محكوم
به فسق مىباشد، همچنين اگر بگويد:
«امروز عيد است.» يا «امروز اوّل ماه است.» يا «حكم به عدالت يا فسق
فلان شخص مىكنم.» حكم او نافذ است.
به بيان روشنتر، با توجه به توقيع و مقبوله، مىگوييم: ترديدى نيست
كه حكم حاكم، در موضوعاتى كه مورد اختلاف و تخاصم قرار دارد، نافذ است. بر اين
اساس، وقتى امام عليه السّلام لزوم رضايت به حكم قضايى او را به حاكم على الاطلاق
بودن فقيه و حجت على الاطلاق بودن او مستند و معلّل مىسازد، از اين علت فهميده
مىشود كه اعتبار حكم قضايى او نيز فروع حكومت مطلقه و حجيت عامهاش بوده و
اختصاصى به موارد دعوا و نزاع ندارد.[1]
بر اين اساس است كه وقتى پس از شيخ، شاگرد برجسته و ممتازش، ميرزاى شيرازى، زعامت
تشيع را بر عهده گرفت، در مبارزه با قرارداد رژى، حكم به تحريم تنباكو داد و اين
حكم، كه فراتر از يك مخاصمه شخصى و فصل خصومت قضايى بود، مورد قبول و تأييد اكثريت
قريب به اتفاق فقها قرار گرفت و بدين وسيله، ريشه يك حركت استعمارى قطع گرديد.
شيخ انصارى در بررسى فروع مختلف فقهى، از مبناى نيابت فقيه، غفلت
ندارد و فتاوايش با توجه به اين مبنا مىباشد؛ مثلا شيخ معتقد است كه در عصر غيبت،
خراج را حتى الامكان به نايب عام بايد پرداخت.[2]
همچنين مشروط بودن تصرف در اراضى خراجيه، به اذن فقيه را با قواعد سازگارتر
مىداند[3] و در مسئله
خمس تصريح مىكند كه:
ظاهر ادله نيابت، ولايت فقيه بر امور عامه است.[4]
پس از شيخ انصارى، فقها معمولا بر يكى از اين دو مسلك، مشى كردهاند: