نام کتاب : دين و دولت در انديشه اسلامي نویسنده : سروش، محمد جلد : 1 صفحه : 52
مانند فيض كاشانى[1]
و امام خمينى[2]، بر او
خرده گرفتهاند. همچنين تفسيرى كه او از دين ارائه داده است، با توجه به مباحث
گذشته، نمىتواند مورد قبول باشد؛ زيرا او دين را در مسائل مربوط به آخرت، خلاصه
كرده و حتى مقررات و قوانين فقهى را كه براساس وحى تنظيم مىشود و علم شرعى است،
غير دينى دانسته است!
درعينحالدر نظر غزالى نيز سياست و شريعت، غير قابل تفكيكاند؛ زيرا
سياست، بخشى از احكام شرعى و از علومى است كه بايد به وسيله پيامبر به مردم آموخته
شود، و همچون احكام فردى، مانند نماز و روزه، بايد استناد به وحى داشته باشد.
4- خواجه نصير الدين طوسى
دانش اداره جامعه، بخشى از حكمت عملى است. ازاينرو، حكيمانى مانند
خواجه نصير الدين طوسى، در بحث از حكمت عملى (يعنى علم به وظايف و تكاليف انسان)،
پس از تكاليف اخلاقى و خانوادگى آنرا مورد بحث قرار دادهاند.
از نظر محقق طوسى، سياست و تدبير جامعه، با مثلث «ناموس»، «حاكم» و
«دينار» شكل مىگيرد و اگر اين سه در مسير رشد و كمال شايسته انسانها قرار گيرد،
«سياست الهى» نام دارد. مباحث وى گوياى آن است كه قاعده سياست را ناموس تشكيل
مىدهد، و ناموس، همان ايدئولوژى الهى است كه به سرچشمه وحى اتصال دارد. عبارت
خواجه دراينباره چنين است:
سياست جماعت، تدبير فرق مختلف بود بر قانونى كه ناموس الهى وضع كرده
باشد ..
سياست بعضى تعلق به اوضاع دارند، مانند عقود و معاملات، و بعضى تعلق
به احكام عقلى، مانند تدبير ملك و ترتيب مدينه. و هيچكس را نرسد كه بىرجحان
تمييزى و فضل معرفتى به يكى از اين دو قيام نمايد. پس در تقدير اوضاع، به شخصى
احتياج باشد كه