نام کتاب : دين و دولت در انديشه اسلامي نویسنده : سروش، محمد جلد : 1 صفحه : 50
بلكه به اين نياز حساس و سرنوشتساز، به
عنوان شريعت پاسخ داده شده و پيامبر آنرا در جهت الگوى زندگى بشر، ارائه كرده
است.
بو على، در اين بحث، به نيازهاى گوناگون جامعه انسانى، از قبيل
قوانين حقوقى و اقتصادى اشاره مىكند و توضيح مىدهد كه اصول و اركان اين قوانين
در شريعت وجود دارد. و از آنجا كه اجراى اين قانون، بدون مجرى و كارگزار شايسته،
امكانپذير نيست، لذا پس از آن، به بحث در مورد مسئول اجراى شريعت (خليفه و امام)
مىپردازد. و از جمله وظايف او را قرار دادن مجازات و عقوبت، براى كسانى مىداند
كه قانون شريعت را محترم نمىشمارند و در عمل به آن مسامحه مىورزند.[1] بر مبناى فلسفه سياسى شيخ الرئيس،
تفكيك و جدايى دين از سياست، قابل فرض نيست؛ زيرا با تعريفى كه او از دين و شريعت
ارائه مىدهد، و با فلسفهاى كه براى ضرورت ايدئولوژى الهى، بيان مىكند، دين
منهاى سياست، به معناى دين منهاى دين است؛ زيرا دين تئورى زندگى سعادتمندانه بشر
است.
3- غزالى
غزالى در تعريف «علوم دينى» و تعيين محدوده آن، نظر خاصى دارد. او
تنها دانشى را علم دين مىداند كه مستقيما مربوط به ابعاد روحى انسان و عالم آخرت
باشد.
ازاينرو، دين در نظر او، در آگاهى به عالم آخرت خلاصه مىشود. غزالى
علم آخرت را دو قسم مىداند: 1- علم مكاشفه. 2- علم معامله (يعنى علم به صفات و
حالات روح). او ديگر دانشها و علوم، حتى علم به احكام شرعى، از قبيل نماز و روزه
را علم دنيوى مىشمارد؛ زيرا اين علوم براى آباد كردن دنيا است، اگرچه آبادى دنيا،
مقدمه احياى آخرت است و اين علوم نيز غير مستقيم در خدمت «علم الآخرة» قرار
مىگيرند.[2] با اين
تحليل و تقسيم، هر چند غزالى علم به قوانين اجتماعى و سياست را علم دين