نام کتاب : دين و دولت در انديشه اسلامي نویسنده : سروش، محمد جلد : 1 صفحه : 479
طرف مردم، اعم از انتخاب و نصب است؛ چون بر
مبناى نصب هم، مردم بايد ولىّ منصوب را در مرحله اجرا و عمل، در جايگاه رهبرى قرار
دهند، هر چند كه از لحاط حقوقى به او منصب و مقامى اعطا نمىكنند. استعمالات قرآنى
اين واژه نيز نشان مىدهد كه «تولّى» در همان معناى اعم، يعنى «اتخاذ ولىّ» به كار
برده مىشود «مانند:
فمن يتولّهم منكم فانه منكم؛[1]
هركس كه از شما «ولايت» آنان را «بپذيرد»، از آنان است.
در اينجا تولّى، به تبعيت، همكارى و پشتيبانى معنا شده است.[2] و يا اينكه:
و من يتولّ اللّه و رسوله و الذين آمنوا فان حرب اللّه هم
الغالبون.[3] روشن است كه تولّى خداوند و پيامبر، هرگز به معناى اعطاى ولايت به
آنها نيست، بلكه به معناى قبول ولايت آنها است. مؤمن، خداوند را ولىّ خود دانسته
(اعتقاد) و زندگى خود را براساس اين ولايت، تنظيم مىكند (عمل) و در هيچيك از اين
دو مرحله، انتخاب ولى، به مفهوم متضاد با نصب مطرح نيست، هر چند كه «اتخاذ ولىّ»
به كار برده مىشود. تعبير قرآن، درباره كسانى كه تحت ولايت شيطان قرار مىگيرند،
چنين است:
انما سلطانه على الذين يتولونه؛[4]
شيطان بر كسانى كه ولايت او را مىپذيرند، سلطه دارد.
با توجه به اين نكته كه در مفهوم تولىّ اشاره گرديد، تعبير «من
وليتموه امركم» در روايت اوّل، «من امّرتم» در روايت سوم و «ولّوك فى عافية» در
روايت پنجم، با همين معنا قابل انطباق و تفسير است. توضيح آن كه:
ولايت داراى دو مرتبه است: مرتبه «نصب و جعل» و مرتبه «عينيّت و بسط
يد».
ترديدى نيست كه مرتبه دوم، با اقبال مردم و مشاركت آنان تحقق
مىپذيرد؛ چه اينكه