نام کتاب : دين و دولت در انديشه اسلامي نویسنده : سروش، محمد جلد : 1 صفحه : 415
عقد وكالت، از خواست او تبعيت مىكند،
درحالىكه در بيعت، مردم بيعتكننده، با پيمان بيعت، به تبعيت از حاكم متعهد
مىشوند (هر چند كه اين تبعيت يك تبعيت مطلق و بدون ضابطه نيست).
پس در صورتى بيعت را بر وكالت مىتوان منطبق دانست كه مفاد عقد بيعت،
نيابت حاكم از سوى مردم، التزام حاكم به خواست مردم و پيروى حاكم از دستورات مردم
باشد و در نتيجه، حاكم نقش وكيل را ايفا كند، درحالىكه بيعت، پيروى مردم است.
علامه طباطبائى، در تفسير بيعت مىنويسد:
بيعت، نوعى ميثاق بر پيروى است ... و دست دادن در هنگام اين ميثاق،
«بيعت و مبايعه» ناميده مىشود كه در حقيقت، بدين معنا است كه بيعتكننده، دست خود
را به فرمانروا مىدهد تا هرگونه كه مىخواهد با او عمل كند.[1]
ازاينرو، لازمه بيعت، تفويض و اعطاى ولايت به ديگرى نيست، بلكه صرفا قبول اطاعت و
پذيرفتن ولايت او است. لذا اگر وكالت از طرف شهروندان به عنوان تنها حكومت مشروع و
ايدهآل، تلقى شود، بيعت نمىتواند به عنوان عقد پديدآورنده چنين ارتباطى، شناخته
شود؛ چه اينكه دولتهايى كه با بيعت روى كار آمدهاند الزاما جنبه وكالت
نداشتهاند.
سوم: بيعت و انتخاب
همانگونه كه بيعت مىتواند با يك شخص منتخب و يا در موضوع انتخابى
صورت گيرد، مىتواند نسبت به اشخاص منصوب و يا امورى كه از قبل، داراى حكم معيّن
هستند، انجام شود كه در صورت دوم، بيعت، حكم مسئله را تغيير نمىدهد؛ زيرا پيش از
بيعت، جايگاه شرعى و قانونى شخص يا شىء، مشخص شده است؛ مثلا پيامبر اكرم صلّى
اللّه عليه و آله و سلّم با زنان مسلمان، نسبت به موارد زير بيعت كردند: