نام کتاب : دين و دولت در انديشه اسلامي نویسنده : سروش، محمد جلد : 1 صفحه : 34
و عاقبتنينديشانه زندگى كند، تابع عادات
باشد و تمام تعصبات موجود را بپذير.
جامعهاى كه او در آن زندگى مىكند، وى را به نقادى و انتقاد از خود
واداشته است ...
وظيفه فلسفه عملى، مرتبط ساختن مجموعه همبسته و سازوارى از «اصول» با
«حكومت» است، وظيفهاش اين است كه بگويد براى تحقق بخشيدن به آن اصول چه بايد بكند
و براى اينكه اين كارها را بكند، چطور بايد سازمان بيابد.[1]
البته اين نيازها و ضرورتها، بدان معنا نيست كه ايدئولوژىهاى ارائه شده در قرون
اخير، از عهده نقش يك فلسفه عملى منسجم برآمده و بشر را در پاسخگويى به سؤالات و
ابهاماتش، قانع ساختهاند، بلكه به عكس، سرگردانى بشر امروز و ظهور و زوال مكتبها
و ايدئولوژىهاى مختلف، گوه عدم موفقيت آنها است، و همين تجربههاى ناموفق است كه
عدهاى را به سوى مخالفت با سياست ايدئولوژيك و يا ايدئولوژىزدايى سوق داده، و
اين اشتباه را بدانها القا نموده است كه «چون ايدئولوژىهايى كه در مرحله آزمايش
و امتحان سياسى، اجتماعى در قرن اخير شركت كردهاند، نتيجه مطلوب نداشتهاند، پس،
از ايدئولوژى بايد صرفنظر كرد»، در حالى كه با صحت و قبول مقدمه اين استدلال،
تنها بايد به مرامهايى كه در اين آزمايش حضور داشتهاند، با ترديد يا انكار
نگريست، و نبايد عدم موفقيت آنها را به مكتبهاى ديگر سرايت داد.