نام کتاب : دين و دولت در انديشه اسلامي نویسنده : سروش، محمد جلد : 1 صفحه : 307
اعلم باشد و نسبت به غير اعلم، دليلى از راه
نقل و يا عقل كه ولايت او را اثبات نمايد، نداريم.[1]
البته برخى از قائلين به اين مبنا، چون عدم اشتراط اعلميت را اجماعى دانستهاند،
به استناد آن، تصدى غير اعلم را هم جايز دانستهاند.[2]
ج) مبناى سوم، ادله خاص
بر مبناى سوم، كه به ادلّه خاص اشتراط فقاهت در حاكم اسلامى استناد
مىشود، نمىتوان صرف اجتهاد را كافى دانست؛ زيرا در اين ادلّه، تعبيراتى مانند:
«اعلم»، «افقه» و «افضل» ديده مىشود كه به عنوان شرط حاكم اسلامى، ذكر گرديده
است.
موارد زير، نمونهاى از اين ادلّه است:
1- امام على عليه السّلام مىفرمايند:
ايها الناس، ان احق الناس بهذا الامر اقواهم عليه و اعلمهم بامر
اللّه فيه؛[3] اى مردم! سزاوارترين مردم به ولايت، تواناترين آنان به آن، و اعلم
آنان به امر خدا است.
2- از همان حضرت نقل شده است:
أفينبغى ان يكون الخليفة على الامة الّا اعلمهم بكتاب اللّه و سنة
نبيّه؛[4] آيا سزاوار است كه خليفه بر امت اسلامى، كسى جز داناترين آنان به
كتاب و سنت پيامبر باشد.
3- در روايتى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم:
... انظروا لانفسكم، فو اللّه ان الرجل ليكون له الغنم فيها
الراعي، فاذا وجد رجلا و هو اعلم بغنمه من الذي هو فيها يخرجه و يجيء بذلك الرجل
الذي هو اعلم بغنمه من الذي كان فيها ...؛[5]
[1] - سيد محسن حكيم، مستمسك العروة الوثقى، ج 1، ص
106.
[2] - سيد محسن حكيم، مستمسك العروة الوثقى، ج 1، ص
106.