نام کتاب : دين و دولت در انديشه اسلامي نویسنده : سروش، محمد جلد : 1 صفحه : 300
از حكم كردن (قضاوت و داورى) بپرهيزيد؛ زيرا
دادرسى فقط براى امام عالم به قضاوت و عادل در ميان مسلمانان مىباشد كه جز مثل
نبى و يا وصىّ نبى نيست.
در اين حديث معتبر، قضاوت و داورى از شئون امام دانسته شده است و
تعبير «انّما» نيز انحصار را مىفهماند كه در نتيجه، قضاوت فقط براى امام[1] و زمامدار مسلمين است.
از سوى ديگر مىدانيم كه در فقه شيعه، فقاهت از شرايط مسلّم قاضى
است. پس امامت بدون فقاهت امكانپذير نيست و امام حتما بايد فقيه باشد. صورت منطقى
اين استدلال، چنين است:
قضاوت، صرفا از امام و پيشواى مسلمين است (به استناد روايت فوق).
قضاوت، تنها از آن فقيه است (به استناد روايات و فتاواى فقها).
آيا رهبرى جامعه اسلامى، علاوه بر فقاهت و اجتهاد، بايد از تفوّق
علمى نسبت به ديگران نيز برخوردار باشد، و آيا اعلميّت نيز در حاكم اسلامى، شرط
است؟
اين مسئله، از دو زاويه قابل بررسى است: يكى از ديدگاه فقه، و ديگرى
از ديدگاه كلام.
نگاه فقهى
پاسخ اين سؤال، با توجه به هريك از مبانى سهگانهاى كه در شرط
فقاهت
[1] - مقصود از امام، امام معصوم نيست، بلكه معناى
لغوىاش« رئيس و پيشوا» مقصود است، لذا« نبى» را همامام دانسته است. به علاوه اگر
معناى اصطلاحى خاص آن مراد باشد، قيد عالم و عادل، زايد است( امام خمينى، ولايت
فقيه، ص 66).