نام کتاب : دين و دولت در انديشه اسلامي نویسنده : سروش، محمد جلد : 1 صفحه : 283
متخصصان فقه و حقوق اسلامى، در لزوم اين شرط
براى رهبرى، براساس مبانى خود، به يكى از اين ادلّه سهگانه استناد جستهاند:
نصوص تعيين ولايت
الف) دانشمندانى كه معتقد رهبرى اسلامى، براى عصر غيبت، به وسيله
امامان معصوم عليهم السّلام مشخص و معلوم گرديده است، البته نه بدين معنا كه آنان
شخص خاصى را به اين سمت گمارده باشند،[1]
بلكه به صورت كلى و عمومى، پيشواى جامعه و رهبر اجتماع را معرفى و «عنوان عام» وى
را مشخص كردهاند.[2] اين عنوان
امام، در روايت معتبرى از امام صادق عليه السّلام چنين معرفى شده است:
من كان منكم قد روى حديثنا و نظر فى حلالنا و حرامنا و عرف
احكامنا؛
كسى كه حديث ما را روايت، و در حلال و حرام ما مطالعه نموده و
صاحبنظر شده، و احكام و قوانين ما را شناخته است.
امام عليه السّلام در اينروايت، از چنين شخصيّتى به عنوان مقامى كه
در امور حكومتى و قضايى، حاكم و فرمانروا قرار داده است، ياد مىكند و مىفرمايد:
فانى قد جعلته عليكم حاكما.[3]
فقيه بلند مرتبه، آيه اللّه نائينى، با استناد به اينروايت، فقاهت را براى ولايت
لازم مىشمارد.[4] همچنين
فقيه بزرگ، آية اللّه بروجردى، اينروايت را مربوط به ولايت و رهبرى اجتماعى
مىداند و مىگويد:
مقصود از حاكم در اينروايت، فردى كه است كه امور جامعه را به عهده
دارد، امورى كه نه از وظايف تكتك افراد است، و نه اسلام به رهابودن و بدون متولّى
و سرپرست بودن آنها راضى است. و البته يكى از اين موارد، داورى و قضاوت است؛ ولى
در اينجا