نام کتاب : دين و دولت در انديشه اسلامي نویسنده : سروش، محمد جلد : 1 صفحه : 249
با توجه به نكته اوّل، هر شخصى صلاحيت اشغال
مناصب اجتماعى را ندارد و با توجه به نكته دوم، در هيچيك از مناصب اجتماعى،
برخورد مالكانه، و تصرّف خودسرانه نمىتوان داشت.
زيربناى اين تفسير از حكومت، قرآن كريم است كه حاكم و سرپرست جامعه
را به عنوان امين و نگهبان اجتماع مىشناسد، و حكومت عادلانه را نوعى امانت كه به
او سپرده شده، و بايد ادا نمايد، تلقى مىكند.[1]
قرآن چنين مىگويد:
ان اللّه يأمركم ان تؤدوا الامانات الى اهلها و اذا حكمتم بين
الناس ان تحكموا بالعدل؛[2] خدا فرمان مىدهد كه امانتها را به صاحبانشان برگردانيد و در وقتى
كه ميان مردم حكم مىكنيد، به عدالت حكم كنيد.
عموم مفسّران پذيرفتهاند كه دستور «اداى امانت» متوجه حكمرانان است.[3] هرچند برخى بر اين نظرند كه تنها
فرمانروايان مخاطب آيهاند، به قرينه اينكه جمله بعد: «وقتى كه در ميان مردم حكم
مىكنيد، به عدالت حكم كنيد.» خطاب به آنها است و برخى ديگر چنين اختصاصى را از
آيه استفاده نكردهاند؛ ولى به هر حال، حكومت را نيز از جمله امانتها شمردهاند.[4] يونس بن عبد الرحمن نيز وقتى از
حضرت كاظم عليه السّلام درباره اين آيه سؤال مىكند، امام عليه السّلام امانت را
به «امامت» تفسير نموده و تنها ائمه را مخاطب اين فرمان مىداند،
[3] - در اين آيه، تصريح نشده است كه اين امانت از آن
كيست و چه كسى صاحب آن شمرده مىشود و از سوى چه كسى به حاكم سپرده مىشود؟
درعينحالبرخى از نويسندگان اسلامى اصرار دارند كه عهدهدارشدن امور جامعه،
امانتى است كه از طرف مردم به فرمانروايان اجتماع واگذار مىشود( جعفر سبحانى،
معالم الحكومة الاسلاميه، ص 228) و بر اين اساس، نتيجهگيرى كردهاند كه مشاغل
عامه، حتى در بالاترين سطح آن، يك نمايندگى است( على غفورى، آگاهىهايى درباره
قانون اساسى، ج 1، ص 102).
[4] - براى توضيح در اين مورد، ر. ك: شيخ طوسى، تفسير
تبيان، ج 3، ص 234؛ فضل طبرسى، تفسير مجمع البيان، ج 2، ص 63؛ فخر رازى، تفسير
كبير، ج 10، ص 139؛ زمخشرى، تفسير كشاف، ج 1، ص 524.
نام کتاب : دين و دولت در انديشه اسلامي نویسنده : سروش، محمد جلد : 1 صفحه : 249