نام کتاب : دين و دولت در انديشه اسلامي نویسنده : سروش، محمد جلد : 1 صفحه : 230
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است.
در انفال، برخلاف خمس، مسئله تقسيم و سهام مطرح نبوده و تمام آن،
يكجا در اختيار رسول خدا است؛ زيرا آنچه كه مال خدا نيز شمرده مىشود، در اختيار
ولىّ الهى است. در دو روايت، امام صادق عليه السّلام مىفرمايند:
و ما كان لله من حق فانما هو لوليّه.[1]
الانفال لله و للرسول فما كان لله فهو للرسول، يضعه حيث يحب.[2] بدون شك، اين ثروت عظيم نيز به عنوان مال شخصى پيامبر قرار داده
نشده است، بلكه او به عنوان زمامدار مسلمين، بر نگهدارى، مصرف در جهت مصالح عمومى
و توزيع عادلانه آن، ولايت دارد. و لذا پس از وفات حضرت هم، به جانشين بر حق او،
كه پيشواى لايق مسلمين است، منتقل مىگردد. امير المؤمنين عليه السّلام
مىفرمايند:
ان للقائم بأمور المسلمين بعد ذلك (اى الخمس) الانفال التى كانت
لرسول الله.[3]
3. فىء
ما افاء الله على رسوله من اهل القرى فللّه و للرسول و لذى
القربى و اليتامى و المساكين و ابن السبيل كيلا يكون دولة بين الاغنياء منكم.[4] آنچه را كه خداوند از اهل اين آبادىها به رسولش باز گرداند، از آن
خدا و رسول و خويشاوندان او و يتيمان و مستمندان و در راهماندگان است.
اين آيه، و آيات ديگرى از سوره حشر، ناظر به جريان برخورد پيامبر
اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با يهوديان بنى نضير است. آنان هر چند با
حضرت، پيمان عدم تعرض و مصالحه امضا كرده بودند، ولى در پيمانشكنى پيشگام شده،
نمايندگان خود را به نزد ابو سفيان