نام کتاب : دين و دولت در انديشه اسلامي نویسنده : سروش، محمد جلد : 1 صفحه : 152
اگر (حداقل) سه نفر هم سفر شديد، حتما يكى
از سه نفر را امير و رئيس خود قرار دهيد.[1]
از اينجا مىتوان فهميد كه از نظر آن حضرت، هرجومرج و فقدان قوه حاكم بر اجتماع،
كه منشأ حل اختلافات و پيوند دهنده افراد اجتماع با يكديگر باشد، چه اندازه
زيانآور است.
ارزش و اهميت حكومت را از توجه خاص پيشوايان معصوم و رهبران دينى نيز
مىتوان به دست آورد. افرادى مانند امير المؤمنين عليه السّلام كه جان خويش را از
هر گونه آلودگى به جاهطلبى و برترىجويى پاك و منزه داشته بودند و به مظاهر آن به
ديده تحقير نگريسته و آنرا مورد بىاعتنايى قرار مىدادند، حكومت را به عنوان
ابزار كارآمدى در جهت عينيت يافتن آرمانهاى الهى، مقدس مىشمردند، حتى از دست
يافتن حريف و رقيب فرصتطلب و ماجراجو مانع شده، تا جايى كه از شمشيرزدن براى حفظ
و نگهدارىاش از دستبرد نااهلان دريغ نداشتند، و بر اين عقيده بودند كه مردم بدون
حكومت صالح، روى صلاح و شايستگى نخواهند ديد:
... فليست تصلح الرّعيه الّا بصلاح الولاة؛[2] جامعه و مردم اصلاح نمىشوند مگر آن كه حاكمان اصلاح گردند.
حكومت و تحقق آرمانهاى اسلامى
اسلام انسانها را به آرمانها و ايدههايى پرجاذبه فرا مىخواند،
آرمانهايى كه بشر از عمق جان خويش بدان عشق مىورزد و پيوسته در طول تاريخ براى
وصول به آن جدّ و جهد كرده است و در كام او هيچ جيز به سان آنها شيرين نيست؛
همانند عدالت و آزادى. قرآن در اين زمينه مىفرمايد: