نام کتاب : دين و دولت در انديشه اسلامي نویسنده : سروش، محمد جلد : 1 صفحه : 125
دين منهاى سياست، يك شعار استعمارى است و
هدف آن از بينبردن روشنبينى اسلامى در ميان مسلمانان و حاكم كردن روحيه
سلطهپذيرى بر آنها است. ازاينرو، گلادستون، نخستوزير اسبق انگلستان، در مجلس
عوام آن كشور، قرآنرا بر روى ميز مىكوبد و مىگويد: «تا اين كتاب در ميان
مسلمانان است، را نفوذ و استيلاى ما بر آنان بسته خواهد بود».[1]
آنان از يك سو، وحشت آنرا داشتند كه كشورهاى اسلامى را با منابع غنى اقتصادى از
دست مىدهند و مسلمانان به اتكاى مكتب خود، جامه ذلت را از تن خويش بيرون خواهند
آورد، و از سوى ديگر، از آن هراس داشتند كه نهضت اسلامى به كشورهاى اروپايى نيز
سرايت كند و امواج اين طوفان، خانههاى خودشان را نيز به لرزه درآورد. كاردينال
«لانىگيرى» مىگويد: بدون ترديد، محكمترين دينى كه زير بار اسارت نمىرود، اسلام
است. به همين جهت، مبشران آرزو دارند كه همه مسلمانان مسيحى گردند.[2] مطالعات مستشرقان و اسلامشناسان
اروپايى ابعاد حياتبخش اين مكتب را چندان روشن ساخت كه امثال برنارد شاو گفتند:
«به نظر من اسلام تنها مذهبى است كه استعداد هماهنگى با صور متغير زندگى و مواجهه
با مشكلات قرون مختلف را دارد، من چنين پيشبينى مىكنم كه ايمان محمد مورد قبول
اروپاى فردا خواهد بود».[3] همفر-
جاسوس انگليس در كشورهاى اسلامى- در خاطرات خود مىنويسد:
دبير كل وزارت مستعمرات (انگليس) كتابى به من داد تا طى چند روز
آنرا مطالعه كنم. نام اين كتاب «چگونه اسلام را نابود كنيم» بود، و راستى محتواى
اين كتاب براى من بسيار جالب بود و براى فعاليتهاى آيندهام بهترين برنامه بود
... امروز حكومت ما در فكر اين است كه اسلام را از داخل با يك برنامه و نقشه خيلى
مطالعه شده و دقيق، به مروز زمان نابود سازد ... بزرگان ما در تركيه داراى زيركى و
هوشيارى خاصى هستند؛ زيرا همين
[1] - ايدئولوژى و فرهنگ اسلام از ديدگاه ژول لابوم، ص
16.