نام کتاب : دين و دولت در انديشه اسلامي نویسنده : سروش، محمد جلد : 1 صفحه : 105
را نيز از ميان برد. سياستبازى كه نتواند
با ايجاد حوادث جالبتوجه، ولى غير مهم، توجه مردم را از حقيقت و واقع منحرف سازد،
ارزش ندارد؛ مثلا در انتخابات 1917 در كانادا مىخواستند به جاى سرباز داوطلب،
سربازگيرى اجبارى را از تصويب عامه مردم بگذرانند. براى رسيدن به اين منظور،
وانمود كردند كه اگر مردم به سربازگيرى اجبارى رأى ندهند، عنصر فرانسوى بر جمعيت
كانادا غالب خواهد شد. مردم انگليسىزبان براى تسلط خود قيام كردند و رأى دادند،
انتخابات مبارزهاى شده است از زاه كلاهگذارى و داد و قال ... پس آيا جاى تعجب
است كه نسبت رأى دهندگان، از هشتاد درصد در سال 1885، به پنجاه درصد در سال 1924
تقليل يافته است؟[1] ويل
دورانت در جاى ديگر، در مقام شمارش عوامل شكس دموكراسى مىگويد:
آخرين علت معدّه شكست دموكراسى، جهل عمومى است. آزمايشهاى هوش،
عقيده كسانى را كه در اين بيست سال اخير ناظر انتخابات بودهاند، تأييد مىكند. در
نظريه دموكراسى، فرض اين بوده است كه انسان حيوان ناطق (عاقل و متفكر) است؛ ولى
انسان حيوان عاطفى و گاهى ناطق است، و براى رضايت دل خود، از راه عواطف و احساسات
گول مىخورد. ممكن است ادعاى لنكلن صحيح باشد كه «نمىتوانند همه مردم را در همه
اوقات گول بزنند.» ولى شما براى حكومت بر مملكت وسيعى مىتوانيد عده كافى از مردم
را گول بزنيد ... ظاهرا تنها دموكراسى شكست نخورده است، بلكه خود ما هم شكست
خوردهايم. ما وقتى كه خود را حاكم و مستقل ساختيم، فراموش كرديم كه هوشيار و
خردمند نيز باشيم.[2] اشكال
ديگر دموكراسى از نظر او، گرايش به «عوامفريبى» است؛ چون دموكراسى به امورى كه
براى عامه مردم قابل فهم است، ارزش بيشترى مىدهد. و ازاينرو است كه براى آن، به
قربانى كردن ارزشهاى ديگر مىپردازد:
در هيچ كجا مانند ايالات متحده آمريكا، براى تعليم و تربيت اين همه
پول به اسراف